شرح دعای روز دهم ماه مبارک رمضان+صوت| آیت الله مجتهدی رحمة الله علیه
در دعای روز دهم ماه مبارک رمضان، توکل واقعی را از خداوند میخواهیم چرا که نجات از مهلکه ها با توکل واقعی صورت میگیرد و در ادامه، راه استجابت دعا را با یک تشبیه بسیار زیبا بیان میکند.
راهنمای مطالعه:
درخواست توکل از خدا
خدایا من را در ماه رمضان از کسانی قرار ده که اهل توکل به تو هستند، چشمم به دست این و آن نباشد؛ چقدر خوب است که انسان توکل داشته باشد و اهل توکل باشد.
شخص عربی بود که خیلی گرفتاری داشت، خدمت امام حسین (علیه السلام) رسید؛ و عرض کرد من بدهکاری دارم و می خواستم به انسان کریمی مراجعه کنم و اینک خدمت شما رسیده ام.
حضرت فرمودند: سه مسئله از تو می پرسم اگر یکی از آن ها را جواب دادی، یک سوم قرض تو را می دهم و اگر دو سوال مرا جواب بدهی دو سوم قرض تو را می دهم و اگر هر سه مسئله را جواب دادی؛ کل قرض تو را ادا می کنم.
عرب گفت: مثل شما با این عظمت از من بی سواد سوال می کنید؟
معلوم می شود، این شخص عرب آدم متواضعی بوده است.
حضرت فرمود: از جدم رسول الله شنیده ام «الْمَعْرُوفُ بِقَدْرِ الْمَعْرِفَةِ» اگر خواستید به کسی احسان بکنید باید به قدر معرفتش احسان کنید؛ شما وقتی که می خواهید دستمزد بدهید متفاوت است پولی که به یک عمله می دهید غیر پولی هست که به یک معمار و مهندس می دهید؛ اگر یک مبلغ بالایی به یک مهندس می دهید بخاطر علم اوست؛ اگر جواب سوالاتم را بدهی قرضت را می دهم؟
حضرت فرمودند: بهترین چیزها در عالم چیست؟
عرب گفت: بهترین چیزها ایمان به خدا و ایمان به رسول (ص) و ایمان به اهل بیت (ع) می باشد.
حضرت از جواب عرب خوشش آمد و او را تشویق فرمودند.
حضرت سوال کرد: زینت انسان به چیست؟
عرب پاسخ داد: زینت ها مختلف است؛ زینت عالم به یک امر است؛ زینت ثروتمند به امر دیگری است و زینت شخص فقیر نیز فرق می کند.
زینت عالم به حلم اوست
اگر به من عالم کسی دشنام داد، نباید من هم به او دشنام بدهم و با او گلاویز بشوم.
در یک حمام عمومی؛ سرهنگی مشغول تراشیدن ریش خود بود؛ مرحوم شیخ محمد تقی بافقی رحمة الله علیه در آن حمام مشغول استحمام بود، ایشان واقعه را می بیند و به سرهنگ تذکر می دهد و می گوید: تراشیدن ریش حرام است و این کار را نکنید؛ مرحوم بافقی از اولیاء الهی بود و خدمت امام زمان می رسیدند؛ کتابی هم در شرح حال ایشان نوشته اند به نام؛ «التقوی و ما ادراک ما التقوی» و این کتاب را پیدا کنید و بخوانید. سرهنگ نمی دانست که ایشان از علماست. و کشیده ای بر صورت شیخ محمد تقی زد و گفت: مشتی به تو چه؟!
مرحوم شیخ محمد تقی طرف دیگر صورتش را گرفت و گفت: یک کشیده دیگر هم بزنید، ولی ریشتان را نتراشید!
سرهنگ با خودش گفت حتما این شخص برای خودش شخصیتی است؛ از علماست؟
وقتی از حمام بیرون می رود، تازه متوجه شد که ایشان آیت الله شیخ محمد تقی بافقی است و بعد از این داستان از مریدان درجه یک شیخ محمد بافقی می شود و محاسن می گذارد و تا آخر عمر حتی در آن ایامی که مرحوم بافقی توسط رضا خان به شاه عبد العظیم تبعید شده بود در خدمت ایشان بود.
این ها همه به برکت حلم و بردباری ایشان بود. اگر شیخ محمد تقی عصبانی می شد و مریدان ایشان با سرهنگ بر خورد نا مناسبی داشتند، آیا این مسائل اتفاق می افتاد. صفت حلم و برد باری این مرد صالح سبب توبه آن سرهنگ کذایی شد.
ادامه روایت:
حضرت پرسید: زینت ثروتمند به چیست؟
عرب جواب داد: زینت ثروتمند به بذل و بخشش است.
بعضی افراد متمکن و ثروتمند چقدر وجوهات می دهند؛ مسجد می سازند؛ به آموزش و پرورش کمک می کنند؛ خیرات می کنند؛ بعضی از ایشان هم خسیس هستند و به قول معروف نم پس نمی دهند؛ خواهرش می رود رختشویی می کند و او در فکر جمع مال است؟! این ها زینت ندارند؛ اگر بمیرد، کسی به تشییع جنازه او حاضر نمی شود.
بعد حضرت پرسیدند زینت فقیر به چیست؟
عرب جواب داد: زینت فقیر به صبر است.
نان خالی می خورد؛ ولی به انقلاب چیزی نمی گوید! نه اینکه یک مقدار فشار روی او آمد و قیمت ارزاق زیاد شد بگوید: رضا شاه خوب بود؟! کجای رضا شاه خوب بود؟! تویی که این حرف را می زنی با این کلمه جهنمی می شوی؟ مگر انقلاب ما بخاطر شکم بوده است؟ اینکه می گویی خدا رضا شاه را بیامرزد این شما را جهنمی می کند؟! هر چند نماز خوان باشی!
حضرت سوال کردند: اگر این صفات در کسی نباشد حال او چگونه است؟
عرب گفت: باید آتشی از آسمان فرود بیاید و او را ازبین ببرد. یعنی عالمی که حلم ندارد و ثروتمندی که بذل و بخشش ندارد؛ و فقیری که صبر ندارد باید از بین برود.
بعد حضرت سوال کردند: نجات از مهالک به چیست؟
عرب گفت: توکل بر خدا.
همه این حدیث را برای قسمت آخر آن یعنی «توکل» خواندم؛ چون موضوع بخشی از دعای امروز در مورد توکل بود و از خداوند متعال در خواست کردیم که خدایا من را از متوکلین قرار بده.
نصیحتی به طلاب علوم دینیه
طلبه نباید با خود بگوید؛ اگر من الان درس بخوانم چکاره می شوم و چکاره بشوم ؛ مگه خود من وقتی طلبه شدم می دانستم چکاره می شوم؟! در آن ایام که ما درس می خواندیم « حدود 63 سال قبل » ماهی « 10 تومان » به ما شهریه می دادند؛ بعد که به شهر قم رفتم ماهی « 15 تومان » شهریه می گرفتم؛ « 5 تومان » آیت الله صدر « 5 تومان » آیت الله حجت « 5 تومان » آیت الله سید محمد تقی خوانساری؛ ما روزی « 5 ریال » می گرفتیم و با نان خالی ارتزاق می کردیم و درس و بحث را رها نکردیم؛
با اینکه در همان ایام برای ماشین نویسی مدرک و تصدیق داشتم و میرزایی کرده بودم؛ سیاقه نویسی بلد بودم؛ چرتکه بلد بودم؛ الان هم که می خواهم برای مراجع وجوهات شرعیه بفرستم با چرتکه حساب می کنم؛ با فوت و فن بازار آشنا بودم؛ با وجود این فقط مشغول درس و بحث بودم و به فکر این مسائل نبودم که خوب اگر من درس بخوانم؛ در آینده چکاره می شوم … ولی متاسفانه بعضی از طلبه ها با خود می گویند آخرکار من چه می شود؟ و درس را رها می کند و دنبال کار و بار می رود! طلبه باید درسش را بخواند و مرتب نگوید؛ آخرعاقبت درس خواندن من چه می شود؟!
به خدا توکل داشته باشید؛ من با توکل به اینجا رسید ه ام؛ با توکل از صفر شروع کرده ام؛ «51 سال پیش» که من به اینجا آمدم [2] انبار خاک زغال بود و با توکل آن را به اینجا رسانده ام.
ادامه حدیث
حضرت از کلام و جواب های شخص عرب خشنود شدند و تمامی قرض او را پرداختند و سپس حضرت انگشتر دست مبارکشان را به این عرب دادند. [3]
گریز به روضه:
حضرت سید الشهداء به این عرب انگشتر داد؛ حاج آقا جعفر خندق آبادی نقل می کردند: تمامی ائمه علیهم السلام یک انگشتر در راه خدا داده اند، ولی امام حسین دو انگشتر داده است؛ یکی انگشتری بود که به این شخص عرب دادند و یکی هم انگشتری بود که در عصر عاشوراء دادند. در عصر عاشوراء با چه وضعی انگشتر را از دست امام حسین علیه السلام در آوردند. انگشتر به دست حضرت چسبیده بود و جدا نمی شد و با چه حالتی از دست مبارک ایشان خارج کردند!
وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْفَائِزِینَ لَدَیْکَ؛ خدایا من را از رستگاران قرار بده ؛ نه از اهل شقاوت
که وارد قیامت که میشوم اهل بهشت باشم، فائزین، رستگار.
وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ إِلَیْکَ؛ خدایا من را از مقربین در گاهت قرار بده؛
خدا نکند طوری زندگی کنیم که خدا به ما بگوید تو بنده من نیستی و ما را از درگاه ربوبی خودش دور کند و بگوید برو ؛ گاهی پدر به فرزند نا صالح خود می گوید ؛ برو تو دیگر فرزند من نیستی خدا هم گاهی به بنده خودش که غرق در معاصی شده است می گوید : از درگاه من دور شو که دیگر تو بنده من نیستی ! خدا کند که خدا به ما بگوید، تو بنده من هستی.
بِإِحْسَانِکَ یَا غَایَةَ الطَّالِبِین؛ به حق احسانت خواسته های من را اجابت کن؛
ای کسی که غایت طالبین تویی! انسان وقتی از همه جا نا امید می شود، آخر کار در خانه خدا می رود و آن وقت دعا مستجاب می شود.
اگر می خواهی بدانی دعایت مستجاب می شود یا نه !؟ به دلت مراجعه کن اگر دیدی در گوشه دلت به کسی غیر از خدا هم امیدواری بدان که دعایت مستجاب نمی شود ولی اگر از همه نا امیدی و چشم دلت دست به دامن الهی است بدان که دعای تو مستجاب شده است . در حدیث آمده است که به عزت و جلالم قسم من قطع می کنم امید کسی را که به غیر من امید دارد. [4]
پی نوشت:
[1] – بحارالأنوار ج : 95 ص : 31 ؛ « اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنَ الْمُتَوَکِّلِینَ عَلَیْکَ وَ اجْعَلْنِی مِنَ الْفَائِزِینَ إِلَیْکَ وَ اجْعَلْنِی مِنَ الْمُقَرَّبِینَ لَدَیْکَ بِإِحْسَانِکَ یَا غَایَةَ الطَّالِبِینَ»
[2] – ظاهرا منظور ایشان مدرسه علمیه ای هست که آن را تاسیس کرده اند.
[3] – بحارالأنوار ج : 44 ص : 196
[جامع الأخبار] فِی أَسَانِیدِ أَخْطَبِ خُوارَزْمَ أَوْرَدَهُ فِی کِتَابٍ لَهُ فِی مَقْتَلِ آلِ الرَّسُولِ أَنَّ أَعْرَابِیّاً جَاءَ إِلَی الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع فَقَالَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَدْ ضَمِنْتُ دِیَةً کَامِلَةً وَ عَجَزْتُ عَنْ أَدَائِهِ فَقُلْتُ فِی نَفْسِی أَسْأَلُ أَکْرَمَ النَّاسِ وَ مَا رَأَیْتُ أَکْرَمَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ الْحُسَیْنُ یَا أَخَا الْعَرَبِ أَسْأَلُکَ عَنْ ثَلَاثِ مَسَائِلَ فَإِنْ أَجَبْتَ عَنْ وَاحِدَةٍ أَعْطَیْتُکَ ثُلُثَ الْمَالِ وَ إِنْ أَجَبْتَ عَنِ اثْنَتَیْنِ أَعْطَیْتُکَ ثُلُثَیِ الْمَالِ وَ إِنْ أَجَبْتَ عَنِ الْکُلِّ أَعْطَیْتُکَ الْکُلَّ فَقَالَ الْأَعْرَابِیُّ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَ مِثْلُکَ یَسْأَلُ عَنْ مِثْلِی وَ أَنْتَ مِنْ أَهْلِ الْعِلْمِ وَ الشَّرَفِ فَقَالَ الْحُسَیْنُ ع بَلَی سَمِعْتُ جَدِّی رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ الْمَعْرُوفُ بِقَدْرِ الْمَعْرِفَةِ فَقَالَ الْأَعْرَابِیُّ سَلْ عَمَّا بَدَا لَکَ فَإِنْ أَجَبْتُ وَ إِلَّا تَعَلَّمْتُ مِنْکَ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَقَالَ الْحُسَیْنُ ع أَیُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ فَقَالَ الْأَعْرَابِیُّ الْإِیمَانُ بِاللَّهِ فَقَالَ الْحُسَیْنُ ع فَمَا النَّجَاةُ مِنَ الْمَهْلَکَةِ فَقَالَ الْأَعْرَابِیُّ الثِّقَةُ بِاللَّهِ فَقَالَ الْحُسَیْنُ ع فَمَا یُزَیِّنُ الرَّجُلَ فَقَالَ الْأَعْرَابِیُّ عِلْمٌ مَعَهُ حِلْمٌ فَقَالَ فَإِنْ أَخْطَأَهُ ذَلِکَ فَقَالَ مَالٌ مَعَهُ مُرُوءَةٌ فَقَالَ فَإِنْ أَخْطَأَهُ ذَلِکَ فَقَالَ فَقْرٌ مَعَهُ صَبْرٌ فَقَالَ الْحُسَیْنُ ع فَإِنْ أَخْطَأَهُ ذَلِکَ فَقَالَ الْأَعْرَابِیُّ فَصَاعِقَةٌ تَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَ تُحْرِقُهُ فَإِنَّهُ أَهْلٌ لِذَلِکَ فَضَحِکَ الْحُسَیْنُ ع وَ رَمَی بِصُرَّةٍ إِلَیْهِ فِیهِ أَلْفُ دِینَارٍ وَ أَعْطَاهُ خَاتَمَهُ وَ فِیهِ فَصٌّ قِیمَتُهُ مِائَتَا دِرْهَمٍ وَ قَالَ یَا أَعْرَابِیٌّ أَعْطِ الذَّهَبَ إِلَی غُرَمَائِکَ وَ اصْرِفِ الْخَاتَمَ فِی نَفَقَتِکَ فَأَخَذَ الْأَعْرَابِیُّ وَ قَالَ اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ الْآیَةَ
[4] – کافی ج : 2 ص : 66
الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِی عَلِیٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عُلْوَانَ قَالَ کُنَّا فِی مَجْلِسٍ نَطْلُبُ فِیهِ الْعِلْمَ وَ قَدْ نَفِدَتْ نَفَقَتِی فِی بَعْضِ الْأَسْفَارِ فَقَالَ لِی بَعْضُ أَصْحَابِنَا مَنْ تُؤَمِّلُ لِمَا قَدْ نَزَلَ بِکَ فَقُلْتُ فُلَاناً فَقَالَ إِذاً وَ اللَّهِ لَا تُسْعَفُ حَاجَتُکَ وَ لَا یَبْلُغُکَ أَمَلُکَ وَ لَا تُنْجَحُ طَلِبَتُکَ قُلْتُ وَ مَا عَلَّمَکَ رَحِمَکَ اللَّهُ قَالَ إِنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع حَدَّثَنِی أَنَّهُ قَرَأَ فِی بَعْضِ الْکُتُبِ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَقُولُ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی وَ مَجْدِی وَ ارْتِفَاعِی عَلَی عَرْشِی لَأَقْطَعَنَّ أَمَلَ کُلِّ مُؤَمِّلٍ [مِنَ النَّاسِ ] غَیْرِی بِالْیَأْسِ وَ لَأَکْسُوَنَّهُ ثَوْبَ الْمَذَلَّةِ عِنْدَ النَّاسِ وَ لَأُنَحِّیَنَّهُ مِنْ قُرْبِی …..
ترجمه:
از جمله وحی هایی که خدای تعالی به یکی از پیامبرانش فرمود این بود که قسم به عزت و جلالم! آرزوی هر آرزوکننده به غیر خودم را قطع می کنم به اینکه او را مایوس کنم و او را پیش مردم لباس خواری بپوشانم و از گشایش و فضل خود دورش نمایم. آیا بنده ام غیر مرا در سختیها امید دارد در صورتی که سختیها در دست من است و آیا امید به غیر من دارد در حالی که من بی نیاز و جوادم و کلیدهای درهای بسته شده در دست من است و درم برای دعاکننده ها باز است …
شرح دعای روز دهم ماه مبارک رمضان| جواد محدثی
فرازهای این دعا عبارت است از:
«ذرّه»هاى معلّق در هوا، در نور خورشيد است كه به چشم مى آيد. اگر فروغى برآنها نتابد، «هيچ»ند.
خدا، هستى مطلق و قدرت تامه هستى است و هر توانايى، از توان او سرچشمه گرفته است. پس مؤمن، بر او تكيه دارد و توكّلش بر اوست.
خداوند، تنها پشتوانه اى است كه زايل شدنى نيست.
تنها تكيه گاهى است كه اطمينان بخش است.
تنها مرجع وملجأ وپناهگاهى است كه هم قدرت وعلم دارد، هم رؤوف و مهربان است و هم بنده نواز و كريم.
حال كه چنين است، در مشكلات، چرا خدا را تكيه گاه نيروبخش دل و جانمان قرار ندهيم و چرا استمداد از او نجوييم؟
هركه به غير خدا دل بندد و تكيه كند باخته است، چرا كه جز خدا همه چيز نابود شدنى است، و «تنها خداست كه مى ماند»!
آنكه «بت» مى پرستد، روزى خواهد ديد كه: «اِنَّ القُوَّةَ لِلّهِ جَميعاً».
و به قدرت هاى بزرگ دلبسته است، روزى خواهد يافت كه: «كُلُّ شَى ءٍ هالِكٌ إلاّ وَجهَهُ»
کسی هم که گرفتار يأس و دلخستگى و سستى است، روزى آگاه و پشيمان مى شود كه چرا تكيه گاه و اميدى چون «خدا» را فراموش كرده است؟
در قرآن فراوان مى خوانيم: «وَ عَلى اللّه ِ فَليَتَوَكَّلِ المُؤمِنُونَ».
مؤمنان، بايد تنها بر خدا توكّل كنند و تنها تكيه گاهشان «او» باشد.
ما كه ادعاى ايمان داريم، به همان دليل درپى اتّكال و اتّكاء به اوييم و از اين رو از ذات بى همتايش مى خواهيم ما را از توكّل كنندگان بر او قرار دهد.
فائز، كسى است كه به آرزوى والاى خويش، به هدف مقدّس و آرمان پاكش مى رسد. «فوز»، آن است كه بذر وجودى انسان، از مرحله كالى و خامى بگذرد، برسد و پخته شود و كمال يابد.
اميرمؤمنان عليه السلام، با شهادتش به عشق و آرزويش رسيد و در محراب شهادت، نداىِ «فُزتُ وَرَبِّ الكَعبَة» سرداد.
حسين عليه السلام و ياران شهيدش در قربانگاه عشق، رستگار شدند و به فوز الهى و فيض ابدى رسيدند و چهارده قرن است كه حسرتِ آن رستگارى بزرگ را بر دل شهادت طلبان گذاشته اند، كه همواره آرزو مى كنند كاش در «كربلا» بودند و همراه آن فائزان، به فوز و فيض مى رسيدند و دعاى «يالَيتَنا كُنّا مَعَكُم فَنَفُوزَ مَعَكُم...» برلب داشته و دارند.
چه كسى نزد خدا، به جايگاه رفيع فوز و رستگارى مى رسد؟
آنكه از همه تعلّقات، رسته و از همه بندها، گسسته باشد،
جان را از هر رنگ و ننگى شسته و «توكّل» برخدا كرده و از او «فوز» طلبيده باشد. و اين نيز، نيازمندِ توفيق الهى است.
او بايد دست اراده و ارادتمان را به آستان «حق» و «حقپرستان» برساند.
اوست كه بايد ما را بپذيرد و اين شايستگى را عطا كند. وگرنه، عنايتش اگر باشد، بذر وجودمان در مزرع حيات، فاسد مى شود و از كِشته امروز خويش، جز «حسرت فردا» نخواهيم چيد.
چگونه مى توان به خدا نزديك شد؟
خدا پاك است و آستانش آستانه طهارت است، و ذاتش، منزّه و مبرّا از هر عيب و كاستى. او جميل است و جمال را دوست مى دارد.
او كمال محض است و موجود متكامل را مى پذيرد.
به كمال قرب حق، جز با طاعت و تقوا نمى توان دست يافت.
انبيا كه حجت هاى آشكار الهى اند، مبعوث برآنند كه «بندگان» را به «مولى» نزديك سازند.
آيات الهى و امامان معصوم و اولياى خدا، همه «راهنماى قرب»اند، همه قبله نماى تقرّب و وصل اند. بيچاره آنانكه با صدها چراغ، باز هم بيراهه مى روند! به قول صائب تبريزى:
غفلت نگر كه پشت به محراب كرده ايم
در كشورى كه قبله نما موج مى زند
آنكه از خدا مى خواهد تا مقرّب درگاهش شود، بايد با «عبادت» و «تهجّد» و انجام فرايض و نوافل، به آن مرتبه برسد، نه با غفلت و سستى و تن پرورى و پُرخوابى.
رسول خدا صلى الله عليه و آله را خدا فرمان مى دهد تا شب ها به «تهجّد» و شب زنده دارى بپردازد، شايد به آن «مقام محمود» نائل آيد!
بايد از شيطان دور شد تا به خدا نزديك گشت.
بايد از گناه و رذايل فاصله گرفت، تا فاصله با آفريدگار كم شود. بايد با سجود و ركوع، انس با خدا داشت، تا پذيرفته درگاه شد.
آنكه «قرب» مى خواهد، بايد «تقرّب» هم بجويد. و آنكه «رسيدن» را مى طلبد، بايد «گام طلب» هم بردارد، با عبادت و تهجّد، با تقوا و ترك معصيت.
امام صادق عليه السلام فرمود:
يك بنده مؤمن، درحالتِ سجود، از هرحالت ديگر به خدا نزديك تر است.[1]
و على عليه السلام فرمود:
«لايُقَرِّبُ مِنَ اللّه ِ سُبحانَهُ اِلاّ كَثرَةُ السُّجُودِ وَ الرُّكُوعِ» .[2]
سجود و ركوع بسيار است كه سبب تقرّب به خداوند مى شود.
از خدا، توفيق «توكّل» و «فوز» و «قرب» طلبيديم. براى برآمدن اين حاجت، او را به «احسان»ش سوگند مى دهيم و احسانش را شفيع اجابتش مى سازيم.
او كه همواره به بندگانش نيكى كرده و همه را روزى خور خود و مهمان خوان نعمت بى كرانش ساخته و همه دلهاى حق جو را شيفته خويش ساخته، مى تواند با برآوردنِ اين دعا، احسانى ديگر و منّتى ديگر نهد و نعمتى ديگر عطا كند.
او را همه دلهاى پاك و همه كمال طلبان و حق خواهان مى جويند.
مگر نه اينكه او كمال كامل و جمال مطلق و ذات بى مثال و بى نياز است؟ مگرنه اينكه همه درپى وجود برتر و «هستى فناناپذير»ند؟
پس همه هستى، كاروانى درپى اوست. «كُلٌّ اِلَيهِ راجِعُون!»
و همه، به هر زبانى او را مى خوانند. حتى آنانكه به شرك و بيراهه افتاده اند، درپى او بوده اند كه فريب نفس خورده اند و شيطان، آنان را به اشتباه افكنده و «صنم» را به جاى «صمد» گرفته اند و «صيد حرم» را در پاى «بت» قربانى كرده اند.
به هر حال، خدا، غايت طالبان و مقصود و مقصد جويندگان است. به تعبير معلم عرفان، حضرت امام خمينى (قدس سرّه):
اين شيفتگان كه در صراطند همه
جوينده چشمه حياتند همه
حق مى طلبند و خود ندانند آن را
در آب، به دنبال فراتند همه[3]
نه تنها بشر، بلكه همه كائنات، درپى اويند و همه هستى، تسبيح گوى آن خالقند: «اِنْ مِن شَيئٍ اِلاّ يُسَبِّحُ بِحَمدِهِ». و بر سفره وجود، هر كه بهره اى از هستى دارد، او را مى طلبد، او «غايه الطالبين» است.
باز به قول امام عارفان، حضرت خمينى(رضوان اللّه عليه):
هر ذرّه در اين مزرعه، مهمان تواست
هر ريش دلى به حق پريشان تو است
كس را نتوان يافت كه جوياى تو نيست
جوينده هرچه هست، خواهان تو است[4]
از اين خدا مى خواهيم كه ما را از مقرّبان و رستگاران و متوكّلان قرار دهد، كه اهل احسان است و ما به كرم و احسانش، اميدواريم.
دعای روز یازدهم ماه مبارک رمضان+صوت | دعای روز نهم ماه مبارک رمضان+صوت
پی نوشت:
[1] ـ ميزان الحكمة، ج 4، ص 382.
[2] ـ همان.
[3] ـ ديوان امام، ص 239.
[4] ـ همان.
منبع: سيناي نياز؛ جواد محدثي