۰

دعای روز دوازدهم ماه رمضان+ صوت و شرح دعا آیت الله مجتهدی و جواد محدثی

دعای روز دوازدهم ماه رمضان+ صوت و شرح دعا آیت الله مجتهدی و جواد محدثی  


​ ​دعای روز دوازدهم ماه رمضان

 

صوت روز دوازدهم ماه مبارک رمضان - با صدای ابوالفضل فغانی.mp3

 

در شرح دعای روز دوازدهم ماه مبارک رمضان، از خدا میخواهیم دنبال عیب مردم نباشیم و بیشتر به عیب های خودمان بپردازیم، گناه نکنیم و اهل قناعت و کفایت در زندگیمان باشیم. اهل عدل و انصاف باشیم و در حق کسی بی عدالتی نکنیم و اگر از چیزی ترس و دلهره ای به من راه پیدا کرد مرا در امان بدار. حکایت ها و روایتهای زیبایی در توضیح مطالب نیز آمده است که پیشنهاد میکنیم همراه باشید.

 

راهنمای مطالعه:

 

اللَّهُمَّ زَیِّنِّی فِیهِ بِالسِّتْرِ وَ الْعَفَافِ ؛

خدایا در ماه رمضان مرا بدو چیز زینت بده؛ یکی: ستر و دیگری؛ عفاف

ستر یعنی؛ گناهان مردم را مخفی کن، دنبال عیوب خویشتن باش، خوشا بحال بنده ای که به عیب خودش می پردازد و به عیوب دیگران کاری ندارد [2]. اگر رفیق شما عیبی دارد به کسی نگو! این عمل شما از مصادیق غیبت است و اعمال چهل روز را از بین می برد [3].

همچون مگسان تو بر پلیدی منشین

شما مثل زنبور عسل باشید [4]؛ که فقط روی گل ها می نشیند؛ مثل مگس نباشید که بر رو پلیدی ها می نشیند؛ دوست شما اگر بدی دارد؛ بدی او را نبین؛ صفات خوب او را ببین [5]

ادامه دعا

خدایا مرا به ستر زینت بده؛ مرا طوری قرار بده که دنبال عیب مردم نباشم؛ در حدیث آمده است: خوشا بحال کسی که عیوبش او را از پرداختن به عیب های دیگران باز داشته است. [6]

وَ الْعَفَافِ 

عفاف به معنی؛ گناه نکردن است؛ و انسان عفیف؛ به معنی کسی که که اهل گناه نیست.

وَ اسْتُرْنِی فِیهِ بِلِبَاسِ الْقُنُوعِ وَ الْکَفَافِ؛ 

خدایا؛ به من دو لباس بپوشان؛ لباس قناعت و لباس کفاف؛ کفاف به معنی؛ راضی بودن به معاش بقدری که زندگی انسان بگذرد به قول مردم « آب باریکه » داشته باشد. 

طلب روزی به قدر کفایت

رسول خدا در مسیری به گله گوسفندان رسیدند و به شبانی فرمودند: کمی شیر بیاورید؛ شبان مقداری شیر برای ایشان آورد و حضرت برای او دعا کردند، که خدایا به قدر کفاف به او روزی بده. باز در جای دیگر حضرت از شبان دیگری در خواست مقداری شیر کردند؛ ولی آن شبان امتناع کرد و نیاورد؛ حضرت برای او دعا کردند؛ که خدایا به او مال و ثروت بده. اصحاب تعجب کردند؛ و گفتند چگونه است که برای اولی که شیر آورد حضرت آنطور دعا کرد و برای دومی طلب مال و ثروت نمودند!؟

حضرت فرمودند: دعای حقیقی همان دعای اول بود؛ که برای او از خدا طلب روزی به قدر کفاف نمودم؛ چراکه مال زیاد اسباب زحمت آدمی است. [7]

فضل و بخشش علما

در باره شیخ محمد حسین زاهد، گفته اند؛ که کسی برای ایشان یک کیسه برنج آورده بود؛ ایشان به اندازه یک کاسه برنج از آن کیسه برداشتند و گفتند: همین مقدار برای امشب کافی است؛ و امر کردند که بقیه این برنج را به فقراء بدهید.

در قدیم مردم شب به شب غذا تهیه می کردند؛ اینطور نبود که برای چند ماه غذا در منزل ذخیره کنند! از خدا به قدر کفاف روزی بخواهید؛ ثروت زیاد خوب نیست؛ البته نداری هم خوب نیست . خلاصه اهل قناعت باشید.

شعر:

قناعت توانگر کند مرد را                      خبر کن حریص جهانگرد را [8]

 

درحدیث داریم « عَزَّ مَن قَنَع  و ذَلَّ مَن طَمع » [9] قناعت انسان را عزیز میکند.

امثال شیخ محمد حسین زاهد ؛ که اهل قناعت بود ؛ عزیز بودند . روزی که ایشان رحلت کرد [10]  تشییع جنازه با شکوهی برگزار شد به طوری که از مسجد جامع تهران تا ابن بابویه مردم پیاده او را حمل می کردند آن هم با آن جمعیت فراوان . همه این امور بخاطر اخلاقیات بالای ایشان بود  که یکی از آن خصال صفت قناعت بود.

روزی مرحوم شیخ محمد حسین زاهد، مقداری ماست تهیه کرده بودند که با همسرشان بخورند؛ متوجه بوی غذا دیگری می شوند؛ از ایشان سئوال می کند که شما غذای دیگری هم درست کرده اید؟! همسر ایشان جواب داد، بله غذای ساده و مختصری مهیا کرده ام. ایشان گفتند: پس یکی از این دو خورش را بیاور و از هر دو غذا میل نکردند؛ هر کسی که اهل قناعت باشد عزیز است. ایشان از وجوهات استفاده نمی کردند، کار می کرد و روزی خودش را در می آورد تا می توانید از سهم امام نخورید، خود من هم  الان از سهم امام استفاده نمی کنم.

وَ احْمِلْنِی فِیهِ عَلَی الْعَدْلِ وَ الْإِنْصَافِ؛

خدایا مرا اهل عدل و انصاف قرار بده

رفتار متواضعانه آیت الله شیخ حسین کبیر

مرحوم آیت الله شیخ حسین کبیر[11] وقتی برای خرید به قصابی می رفت به قصاب می گفت: از همان گوشتی به من بده که به همه می دهی؛ با اینکه ایشان مجتهد بود، خرید منزل را هم انجام می داد؛ به نانوایی هم که می رفت، تا آخر صف می ایستاد تا افراد جلوی او نان نمی گرفتند؛ ایشان نان نمی خرید؛ ایشان از اولیاء الهی بودند. این صفت ایشان بخاطر عدالت او بود.

وَ آمِنِّی فِیهِ مِنْ کُلِّ مَا أَخَافُ؛ 

خدایا از هرچیزی که از آن می ترسم در امانم بدار

بِعِصْمَتِکَ یَا عِصْمَةَ الْخَائِفِین

به عصمت خودت؛ به حفظ خودت؛ به نگهبانی خودت قسم که مرا از امور مورد ترس نگهداری کن و دعاهای امروز را در حق من مستجاب کن.

 


پی نوشت ها:

[1] - إقبال الأعمال ص : 142

اللهم زین لی [و ارزقنی ] فیه الستر [زینی فیه بالستر] و العفاف و استرنی فیه بلباس [و ألبسنی فیه لباس ] [الصبر و] القنوع الفضل و الکفاف و حلنی فیه بحلی و الإنصاف [و نجنی فیه مما أحذر و أخاف ] بعصمتک یا عصمة الخائفین [برحمتک یا أرحم الراحمین ]

[2] -رک: مستدرک الوسائل ج : 1 ص : 116

قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فِی بَعْضِ خُطَبِهِ یَا أَیُّهَا النَّاسُ طُوبَی لِمَنْ شَغَلَهُ عَیْبُهُ عَنْ عُیُوبِ النَّاس

[3] -رک: مستدرک الوسائل ج : 7 ص : 322

جَامِعُ الْأَخْبَارِ، عَنِ النَّبِیِّ ص أَنَّهُ قَالَ مَنِ اغْتَابَ مُسْلِماً أَوْ مُسْلِمَةً لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ تَعَالَی صَلَاتَهُ وَ لَا صِیَامَهُ أَرْبَعِینَ یَوْماً وَ لَیْلَةً إِلَّا أَنْ یَغْفِرَ لَهُ صَاحِبُهُ

وَ عَنْهُ ص قَالَ مَنِ اغْتَابَ مُسْلِماً فِی شَهْرِ رَمَضَانَ لَمْ یُؤْجَرْ عَلَی صِیَامِهِ                   

[4] - آسمان و جهان-ترجمه کتاب السماء و العالم بحار ج 8  173

پیغمبر صلی اللَّه علیه و اله فرمود: مؤمن چون زنبور عسل است، پاکیزه خورد و پاکیزه نهد و بیفتد و نه شکسته شود و نه تباه گردد و در شعب بیهقی است از مجاهد که با عمر از مکه تا مدینه همراه بودم و از او نشنیدم حدیثی از رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله باز گوید جز اینکه: مؤمن چون زنبور عسل است اگرش همراه باشی سودت دهد و اگرش مشورت کنی سودت دهد و اگرش همنشین گردی سودت دهد و همه کارش سود است و زنبور عسل هم همه کارش سود است

[5] - منقولست که حضرت عیسی علیه السّلام با حواریون گذارشان بر مرده سگ لاغر اندام بیمار و متعفنی افتاد، حواریّون گفتند: عجب سگ متعفنی است! آن حضرت فرمود: عجب دندانهای سفیدی دارد، کنایه از این که غیبت نکرده و دندانهایش سفید مانده، پس شما هم غیبت نکنید تا دهانتان کثیف نگردد (در باطن)

« ارشاد القلوب- ترجمه مسترحمی ج 2 ص 80 »

[6] - مستدرک الوسائل ج : 1 ص : 116

[7] - رک: کافی ؛  ج 2 ص  140

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ النَّوْفَلِیِّ رَفَعَهُ إِلَی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ص قَالَ مَرَّ رَسُولُ اللَّهِ ص بِرَاعِی إِبِلٍ فَبَعَثَ یَسْتَسْقِیهِ فَقَالَ أَمَّا مَا فِی ضُرُوعِهَا فَصَبُوحُ الْحَیِ وَ أَمَّا مَا فِی آنِیَتِنَا فَغَبُوقُهُمْ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص- اللَّهُمَّ أَکْثِرْ مَالَهُ وَ وُلْدَهُ ثُمَّ مَرَّ بِرَاعِی غَنَمٍ فَبَعَثَ إِلَیْهِ یَسْتَسْقِیهِ فَحَلَبَ لَهُ مَا فِی ضُرُوعِهَا وَ أَکْفَأَ مَا فِی إِنَائِهِ فِی إِنَاءِ- رَسُولِ اللَّهِ ص وَ بَعَثَ إِلَیْهِ بِشَاةٍ وَ قَالَ هَذَا مَا عِنْدَنَا وَ إِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ نَزِیدَکَ زِدْنَاکَ قَالَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص- اللَّهُمَّ ارْزُقْهُ الْکَفَافَ فَقَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ یَا رَسُولَ اللَّهِ دَعَوْتَ لِلَّذِی رَدَّکَ بِدُعَاءٍ عَامَّتُنَا نُحِبُّهُ وَ دَعَوْتَ لِلَّذِی أَسْعَفَکَ بِحَاجَتِکَ بِدُعَاءٍ کُلُّنَا نَکْرَهُهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ مَا قَلَّ وَ کَفَی خَیْرٌ مِمَّا کَثُرَ وَ أَلْهَی اللَّهُمَّ ارْزُقْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ الْکَفَاف

[8] - بوستان سعدی؛ مثنوی

[9] - گنج حکمت یا احادیث منظوم ص: 53 ؛ صد کلمه قصار مولی امیر المؤمنین از حاج شیخ عباس قمی صفحه 46 ترجمه: عزت یافت کسی که قناعت کرد، و ذلت یافت کسی که طمع ورزید

از طمع بگذر که ذل من طمعرو قناعت کن که عز من قنعهر که از درد طمع باشد علیل در بر خلق جهان گردد ذلیل کس بسرقت گر برد اموال توسخت دیگر گون شود احوال توهر جفا از بهر او داری روااز غل زنجیر و زندان بلاهست در چشم تو او خوار و ذلیلخواهش از خنجر بران قتیلچون طمع بنموده در اموال توبر فنای او رود آمال توگر تو هم اهل طمع باشی چو آننزد مردم بیوفا راستی بدان

[10] -وفات ایشان در بیست و دوم محرم ، 1372 هزار و سیصد و هفتاد و دو قمری واقع گردید.

[11] - مرقد ایشان در حرم حضرت معصومه  بالا سر مزار مرحوم آیت الله شیخ عبدالکریم حائری قرار دارد.


شرح دعای روز دوازدهم ماه مبارک رمضان| جواد محدثی

دعای روز دوازدهم ماه مبارک رمضان

 

فرازهای این دعا عبارت است از:

 

آرايشِ بى آلايشى
انسان بى عيب، كم مى توان يافت،
سيماى بى نقص، كم مى توان ديد،
از صدق و پاكى، از ستر و عفّت،
بايد لباسى، از بهر جان دوخت
آرايش جان، با پوشش دين،
آلايش آن، فسق و گناه است.
بايد شرر زد، بر كيد ابليس،
تا از كمندِ شر و هوى رست.


چه مى دانيم؟ شايد بسيارى از اينها كه دور و برمان هستند و ظاهر آدمى دارند، در باطن، حيوان باشند. اگر ديده اى بصير باشد، اگر چشمى واقع بين باشد، اگر قلبى زلال و صاف باشد، اگر دلى، آينه حقايق باشد، مى تواند انسان ها را در چهره واقعى شان ببيند
اى بسا ابليس آدم رو، كه هست.

مگرنه اينكه انسان نماهايى، گرفتار خصلت هاى حيوانى اند؟ مگر حسد و كبر و غرور و شهوترانى و خودخواهى و مالدوستى و دنيازدگى و شكمبارگى و بى خيالى، از اوصاف حيوانى نيستند؟
مگر در حديث نداريم كه گنهكاران در رستاخيز، در چهره بهائم و حيوانات، محشور شده و به صحراى قيامت خواهند آمد؟!
آنانكه ديده بصيرتشان، با نور تقوا و يقين روشن باشد، البتّه كه «انسان صورتانِ حيوانِ سيرت» را در همين دنيا در چهره بهيمّيت و حيوانى شان مى بينند.
پس چه بايد كرد؟ بايد از خدا خواست كه با ستر و عفاف، با پوشش و پاكدامنى، با خداترسى و تقوا، ما را بپوشاند و به تعبير قرآن، با جامه پاكى و «لباس التقوى» ما را بيارايد و زينت بخشد، تا سيماى نفرت بار و گناه آلودمان آشكار نشود.


پوشش قناعت و بى نيازى
آنچه شيران را كند روبَه مزاج
احتياج است، احتياج است، احتياج.


و بى نياز، كسى است كه قانع باشد. قناعت، سرمايه اى بى پايان است. (القَناعَةُ مالٌ لاتَنْفَدُ).
نخواستن، كم خواستن، به داشته، راضى بودن، دندان طمع را كندن، به خواهشهاى دل، جوابِ «نه» گفتن
اين ها، «قنوع» و «كفاف» است.
اگر اسير دل شويم، بنده ديگرانيم. چرا كه خواسته هاى دل بى پايان است و حرص، گنداب و باتلاقى است كه هرچه بيشتر انسان در آن پيش رود، گرفتارتر مى شود.
واى… كه اين نفس، چه سيرى ناپذير است!…
درد بزرگ انسان و دام خطرناك شيطان، «تكاثر» و «افزون طلبى» است، امّا درمان اين درد هم، «قناعت» است.
قناعت و كفاف، سرپوشى بر نفس حريص آدمى و مهارى بر افزون طلبى انسان است، تا انسان، با اسارت در چنگ حرص و هوس، رسوا نشود. آنچه انسان را به ذلّت بردگى مى كشد، همين است.
آنكه «ندارد»، يا «نمى خواهد»، نه با «تهديد» مى توان رامش كرد، و نه با «تطميع» مى توان خريدش!
پس، لباس قناعت، لباس آزادگى و جامه حريّت و عزّت است.
به قول نويسنده اى:
«اكثريت همكاران من، كه تعهّد اجتماعى احساس مى كردند و جوانى را در مبارزه فكرى و آزاديخواهى بودند، و رسالتشان بيدارى و رهايى خلق، تا ازدواج كردند، ايستادند، تا پدر شدند، به ركوع رفتند بچه هاشان دوتا كه شد، به سجود افتادند و سه تا كه شد، به سقوط.
پامال ذلّت و حرص و خودپرستى و پول جمع كردن!
و كم كم، هواى مردم خواهى و افكار حق پرستى از دلشان رفت و از سرشان پريد و افتادند توى بانك و سهم و رتبه و شغل و باند و رشوه و كلاه و خانه و ماشين و دم و دستگاه و لذّت و تفريح… و عوض شدند…»
راستى كه طمع و تكاثر و افزون طلبى، بردگى و اسارت دائمى به همراه دارد. به فرموده مولا على عليه السلام:
«
الطَّمَعُ رِقٌّ مُؤَبَّد».[1] 

 

عدل و انصاف
«عدالت»، كلمه زيبا و شيرينى است، امّا در مقام عمل، تلخ و ناگوار و تحمّل آن دشوار است.
«
انصاف»، واژه زيبا و جذّابى است، ليكن عمل به انصاف، بسى دشوار است.
انصاف يعنى آنچه براى خود مى خواهيم، براى ديگران هم بخواهيم. آنچه برخود نمى پسنديم، براى ديگران هم نپسنديم. حق را ميان خود و ديگران، «نصف» كنيم، «انصاف» داشته باشيم.
به فرموده پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله:
«… عادل ترين مردم، كسى است كه آنچه برخود نمى پسندد بر ديگران هم نپسندد»[2]

به فرموده امام صادق عليه السلام:
«دادگرى، شيرين تر از شكر، نرمتر از كره و خوشبوتر از هر مشگى است[3]

ليكن، بايد جان را براى پذيرش آن آماده ساخت. پذيرش عدل، رفتار به انصاف و ملاك قرار دادن «حق»، شهامت و مردانگى مى طلبد، سعه صدر مى خواهد. اين است كه از خداوند در دعاى امروز مى خواهيم تا ما را به عدل و انصاف وادارد.


ايمنى از هر گزند
از رودهاى پرخروش، بايد گذر كرد.
موجهاى سهمگين را بايد از سر گذراند. با حريف نيرومند «نفس» بايد دست و پنجه نرم كرد. با ابليس وسوسه گر و شيطان گمراه كننده بايد درافتاد.
اينها خطرهايى است كه در پيش راهمان است. بايد خاطرى جمع داشت و قلبى آسوده، از هر خطر، از هر بيم، خطر سقوط در دام گناه، خطر رسوايى بخاطر معصيت، خطر مغلوب هواى نفس شدن، خطر تباه شدن سرمايه ها، گذشتِ بى حاصل عمر، ترس از ضربه هاى منافقين از پشت و دشمنان از رو به رو. خيانت خودفروختگان و خودباختگان، ترس از روزمرّگى و ابتذال و پوچى و بى هدفى و عبث زيستن.
اين ترسها، قلب متعهّدان و دردآشنايان و آگاهان سوخته دل را مى فشارد و اندوهى سنگين براى انسان هاى فرزانه فراهم مى آورد.
بايد از اين گزندها، آسوده خاطر بود. اين را نيز از خدا خواسته ايم كه به ما «ايمنى» از هر گزند و خطر و خوف و هراسى كه در مسيرمان است، عنايت كند. و از نعمت امنيّت و آرامش روح برخوردارمان كند.
اينها را از خداى توانا خواسته ايم،
از «او» كه نگهبان دلها و عصمت خائفين است.

دعای روز یازدهم ماه مبارک رمضان+صوت


پی نوشت:
[1]
ـ نهج البلاغه، فيض الاسلام، حكمت 171.
[2]
ـ اعدلُ الناس مَن رَضى للناسِ ما يرضى لِنفسه و كرِهَ لهم ما يكره لِنفسه ميزان الحكمه، ج 6 حديث 12013.
[3]
ـ العدلُ احلى مِنَ الشّهدِ وَ اَلينُ مِن الزَّبَد وَاطيبُ ريحاً مِن المِسكِ كافى، ج 2 ص 147.

منبع: سيناي نياز؛ جواد محدثي

 

۵
از ۵
۲۵ مشارکت کننده

نوشته های اخیر

دسته بندی
​​​​​​​_________

رمز عبورتان را فراموش کرده‌اید؟

ثبت کلمه عبور خود را فراموش کرده‌اید؟ لطفا شماره همراه یا آدرس ایمیل خودتان را وارد کنید. شما به زودی یک ایمیل یا اس ام اس برای ایجاد کلمه عبور جدید، دریافت خواهید کرد.

بازگشت به بخش ورود

کد دریافتی را وارد نمایید.

بازگشت به بخش ورود

تغییر کلمه عبور

تغییر کلمه عبور

حساب کاربری من

سفارشات

مشاهده سفارش

سبد خرید