چطور یک کلاغ چهل کلاغ میشود؟-داستان یک ضربالمثل-حدیث-آیات و روایات در اسلام-شایعه
چطور یک کلاغ چهل کلاغ میشود؟-داستان یک ضربالمثل-حدیث-آیات و روایات در اسلام-شایعه
داستان یک ضربالمثل
داستان از این قرار است که کلاغی میبیند بچه کلاغی در حال افتادن از لانهاش است. شتابان به نزد کلاغی دیگر میرود تا با او به کمک بچه کلاغ بیایند.
کلاغ اولی به کلاغ دومی میگوید: «خودم دیدم که بچه کلاغی از لانهاش روی زمین افتاد؛ برای بلند کردنش، باید خیلیها بیایند.»
کلاغ دومی پرواز میکند و به کلاغ سومی میرسد و میگوید: «بچه کلاغی از لانهاش روی زمین افتاد و احتمالاً نوکش شکسته است و...»
کلاغ سومی به کلاغ بعدی میگوید: «بچه کلاغی از لانهاش افتاده روی زمین و نوکش شکسته و احتمالاً بالش هم صدمه خورده و...»
همینطور ماجرا نقل میشود تا میرسد به چهلمین کلاغ؛ آنچه کلاغ چهلم میشنود، این است که: «متأسفانه بچه کلاغی از لانهاش افتاد روی زمین و درحالیکه نوک و بالش شکسته بود و از بدنش کلی خون رفته بود؛ گربهای آمد و او را برد! بچه کلاغ هم مُرد. باید برویم به مادر و پدرش تسلیت بگوییم!»
خلاصه همه کلاغها با ذهنیتها و تصورهای مختلف به سمت لانه بچه کلاغ میروند و در کمال تعجب میبینند که بچه کلاغ داخل باغچه افتاده و با رسیدن مادرش، در حال بیرون آمدن از لای بوتههاست!
آنها به چه چیزی دقت نکردند؟!
اسلام همواره به انسان توصیه می کند تا درباره آن چه به آن یقین و علم ندارد، زبان نگشاید همچنان که می فرماید:
«لا تقف ما لیس لک به علم ان السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسئولا». (1)
به چیزی که علم و اطمینان نداری، اعتماد مکن و آن را بر زبان میاور، زیرا گوش و چشم و دل و اندیشه آدمی مسوول خواهند برد. امام سجادعلیه السلام به یکی از حاضران در جلسه خود فرمود:
«لیس لک ان تکلم بما شئت ».
هر گونه که دلت بدان مایل است، نمی توانی لب بگشایی.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نیز فرموده اند:
«رحم الله عبدا قال خیرا فغنم او صمت فسلم »خدا بیامرزد کسی را که کلام خداپسندی را بر زبان آورد و پاداش گیرد و یا آنکه سکوت حکیمانه کند و (از مبتلاشدن به کیفر سخنان ناستوده) سالم بماند.
امام سپس فرمود:
«و لیس لک ان تسمع ما شئت لان الله یقول: ان السمع والبصر...» (2) تو آزاد نیستی به هر سخنی که دلت بدان تمایل دارد، گوش فرا دهی، زیرا خدای عز و جل می فرماید: گوش وچشم و... مسؤولیت دارند. (3) هر یک از ابزار ادراکی، اعم از حس ظاهر - سمع و بصر و...- و حس باطن- عقل و اندیشه و...- حجت الهی اندو آدمی با در اختیار داشتن چنین ابزاری مسؤول است و باید در صراط صحیح گام بردارد. (4)
در سوره «یس » می خوانیم:
«الیوم نختم علی افواههم و تکلمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون ». (5)
امروز دهان های آن ها را می بندیم، در حالی که دست ها و پاهای آنان علیه آنان گواهی وشهادت می دهند.
گاهی حتی اخباری که به آن اعتماد و یقین داریم را نیز نباید برای دیگران بازگو کنیم، بلکه بایدعاقبت و نتیجه آن را نیز بسنجیم. چنانکه امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید:
«لا تقل مالا تعلم بل لا تقل کل ما تعلم ». (6)
نه تنها چیزی که علم نداری، بازگو مکن بلکه همه آنچه را که می دانی را نیز مگو. خواجه عبدالله انصاری می گوید:
جز، راست نباید گفت هر راست نشاید گفت
اسلام به صمت و کم گوئی، متین و استوار گوئی - حق گوئی - پرهیز از اضافه گوئی و هرزه گوئی توصیه و تاکید کرده است و به فرموده امام صادق علیه السلام:
«المؤمن ملجم ». (7)
انسان باایمان در سخن گفتن، محدود و زبان او بسته است.
شایعه چیست؟
شایعه خبر بی اساسی است (8) که گوینده آن را برای ترور شخصیت انسان برجسته و آبرومند و یاهر موضوع دلخواه - فردی یا اجتماعی - در جامعه نشر می دهد.
در فصل لغت نامه اصول روانشناسی آمده است:
هر گزارش تایید نشده یا شرح یک حادثه که آزادانه - بدون توجه به راستی و نادرستی آن -دهن به دهن می گردد را شایعه گویند. (9)
در معنای لغوی شایعه، انتشار خبر، نهفته است - چنانکه راغب در مفردات (10) بدان اشاره دارد-لکن خبری بی اساس و یا ناروایی که در میان مردم زبان به زبان گردد.
ویژگی های شایعه
الف) شایعه دارای پشتوانه است، یعنی فرد یا افرادی در نشر آن دست اندرکارند و بار تهمت هاو غیبت ها و... را بر دوش دارند;
ب) شایعه مرز ناشناس است و تیر آن به سوی هر کسی نشانه می رود;
ج) شایعه عمر کوتاهی دارد و پس از چندی از شدت آن کاسته می شود و شیرینی و لذت آن برای بانیان آن به تلخی بدل می شود زیرا همیشه آفتاب پشت ابر نمی ماند;
د) شایعه، افراد ساده و بیمار دل را می فریبد;
ه) آدم های مغرض، حسود، معیوب و کج فهم به بیماری شایعه سازی و شایعه پراکنی مبتلامی شوند.
کسی کرده بی آبروئی بسی چه غم دارد از آبروی کسی
شایعه در دیدگاه اسلام از گناهانی است که دارای کیفر دنیوی و اخروی است. (11)
شایعه سازی
1) شایعه سازی گاهی بار سیاسی ویژه ای دارد. چنانکه دولتهای توطئه گر و سلطه جو علیه دولت ها و مردم انقلابی دیگر جوامع دست به شایعه و جنگ روانی می زنند. 2) و گاهی هم باراخلاقی و اجتماعی دارد. چنانکه توسط بدخواهان، حسودان و کسانی که دارای احساس حقارت اند علیه برجستگان جامعه انجام می گیرد. 3) و گاهی نیز بار انتقام جویی دارد که به مضمون «الغیبة جهد العاجز» صورت می گیرد. (12)
قرآن کریم شایعه سازان را مستحق عذاب الیم دانسته و می فرماید:
«ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشه فی الذین آمنوا لهم عذاب الیم فی الدنیا والآخرة والله یعلم و انتم لا تعلمون ». (13)
آنان که دوست دارند در جامعه اسلامی، کار منکری را اشاعه (شهرت) دهند، در دنیا و آخرت به عذاب دردناک دچار خواهند شد و خدا از عاقبت سخت آنان باخبر است و شما از آن خبرندارید.
ظاهر آیه این نکته را در بر دارد که عذاب الیم مربوط به اشاعه فحشا است گرچه تعمیم آن را نمی توان از نظردور داشت زیرا تنقیح مناط حکم می کند در اشاعه سایر منکرات نیز این چنین باشد زیرا واژه فاحشه اختصاص به فحشا ندارد بلکه به همه گونه ناروا و منکرات، اطلاق می شود. لذا این واژه در حدیث معروف نبوی در مقابل «خیر»قرار گرفته است.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود:
«من سمع فاحشة فافشاها کان کمن اتاها و من سمع خیرا فافشاه کان کمن عمله ».
کسی که از عمل منکری باخبر شود و آن را افشا کند، چنان است که خود، آن را انجام داده است و کسی که از کار نیک و شایسته ای مطلع گردد و آن را افشاء نماید بسان کسی است که آن راانجام داده است. (14)
پس می توان گفت که عذاب الیم در آیه 19 سوره نور، اختصاص به اشاعه فحشا نداشته و درهمه موارد اشاعه منکرات کاربرد دارد.
شایعه چیست؟ و شایعه گر کیست؟
آیا با یکبار نقل کردن خبری نادرست، شایعه رخ می نماید؟ و صاحب آن را می توان شایعه گر ویا عامل شایعه نامید؟ طریحی در مجمع البحرین در ذیل ماده شیع (15) در تبیین آیه «ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشة فی الذین آمنوا» (16) می نویسد:
«ای یشیعونها عن قصد الاشاعة و محبة لها»مقصود از آیه، کسانی هستند که خبری را با تمایل قلبی به قصد شایع شدن بر زبان می آورند. اوهمچنین به نقل حدیثی از امام صادق علیه السلام می پردازد که فرمود:
من قال فی مؤمن ما رات عیناه و سمعت اذناه کان من الذین قال الله فیهم ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشة.
کسی که در باره انسان مؤمنی به قصد اشاعه فحشاء همراه با میل قلبی خود ذکر عمل ناروای واقع شده ای را بر زبان آورد، حتی عمل منکری که با چشم خود آن را دیده و با گوش خود آن را شنیده است افشا کند از مصادیق آیه است.
شایعه در قرآن
قرآن از مساله افک (17) سخن به میان آورده و عمل منافقان و ساده اندیشان در جهت ترورشخصیت پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم را بازگو کرده و هشدارهای لازم را ارایه داده است و در آیه 12 سوره نورمی خوانیم:
چرا هنگامی که این مساله (شایعه افک) را شنیدید، مردان و زنان باایمان نسبت به خود (وکسانی را که همچون خود آنان اند) گمان خیر نبردند؟! و نگفتند این دروغی بزرگ است.
در ادامه این آیه آمده است.
چرا شایعه گران چهار شاهد برای اثبات مدعای خود ارائه ندادند چون نتوانستند از طریق چهارشاهد مدعای خود را ثابت کنند در پیشگاه خدا در شمار دروغگویان اند. (18)
سپس پروردگار متعال می فرماید:
«ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشة فی الذین آمنوا لهم عذاب الیم فی الدنیاوالاخرة والله یعلم و انتم لا تعلمون ». (19)
کسانی که دوست دارند تا زشتی ها میان مردم باایمان شایع شود، عذاب دردناکی برای آنان دردنیا و نیز آخرت مقرر شده است و خدا به رازهایی آگاهی دارد که شما از آن ها بی اطلاعید.
درس هایی از آیات
از این آیات اصول زیر به دست می آید:
1) شایعه افکنی حرام است و اسلام، اهل آن را کیفر می دهد و نکوهش می کند.
2) نه تنها شایعه سازی حرام است، بلکه دوست داشتن اشاعه فحشا و حمایت و پشتیبانی ازشایعه سازان نیز حرام می باشد.
3) کیفر شایعه فقط یک کیفر دنیایی نیست بلکه این عمل کیفر اخروی نیز دارد.
4) راز شدت عمل در برابر شایعه سازان و عوامل نشر اکاذیب و اشاعه زشتی ها را جز خداکسی نمی داند. این مساله گویای اهمیت فراوانی است که اسلام برای امنیت عرض و آبروی افرادقایل است.
5) وظیفه شنونده شایعه در مورد افک آن است که از گوینده آن شهود طلب کند و تعداد شهوداو هم باید از چهار تن کمتر نباشند وگرنه وی را باید به عنوان دروغگوی شایعه پرداز قلمداد کند.
6) حد شایعه افک، حد قذف است و حد قذف همان حد اتهام در فقه اسلامی است.
7) گرچه شایعه ساز در آغاز یک تن است، ولی پخش کنندگان آن نیز شایعه ساز محسوب می شوند.
8) شایعه، غالبا در باره برجستگان جامعه است.
افک بعضی از مفسران افک را کذب (20) می دانند، اما صاحب نظرانی چون طبرسی در مجمع البیان می گویند:
هر گونه دروغی را افک نمی گویند، دروغی که در جامعه، موجی بیافریند و اذهان را مشوش سازد افک است. (21)
به نظر می رسد، بیشترین کاربرد کلمه افک، شایعه ای (22) باشد که پای بهتان به عمل فحشا در میان باشد و باعث نگرانی جامعه شود.
روان شناسی شایعه می گوید: انسان های دارای مشکلات روانی به ویژه آنان که دارای روحیه تفوق طلبی، کینه ورزی و انتقام جویی هستند دست به شایعه، علیه دیگران می زنند و از حیث جامعه شناسی نیز شایعه از وجود جامعه ای بیمار و غرق در دوئیت و خصومت میان افرادحکایت دارد و با توجه به روحیات شایعه سازان به روشنی می توان از انگیزه های آنان پی برد وباید دانست که جامعه، هر چه بیمارتر باشد، شایعه در آن زودتر پا می گیرد و دیرتر از یاد می رود.
اضطراب آفرینان (مرجفون)
از آیات مربوط به شایعه آیه 60 سوره احزاب است که می فرماید: (23) اگر منافقان، بیمار دلان و اضطراب آفرینان (شایعه سازان) در مدینه دست ازکار ناستوده شان بر ندارند تو را علیه آنان بر می گماریم و در آن صورت مدت کمی در مدینه اقامت خواهند داشت و بناچار باید در تبعید بسر ببرند.
هنگامی که رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم در جنگی شرکت می جست، منافقین، بیمار دلان (گنه کاران ضعیف الایمان) و شایعه افکنان شایع می کردند که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم کشته شد و یا آنکه اسیر گردیدو... تا اضطراب، نگرانی، یاس و دلسردی در اجتماع مسلمانان پدید بیاید و هوس بازان و افرادضعیف الایمان دیگر هم آن را ترویج می کردند. (24)
واژه مرجفون از ارجاف به معنی اضطراب است. مرجفون عبارتند از: اضطراب آفرینان ومتزلزل (25) کنندگان قلوب مردم.
در تفسیر قمی درباره آیه 60 سوره احزاب آمده است:
گروهی از مردم منافق در مدینه در غیاب رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم دست به شایعه می زدند.
«نزلت فی قوم منافقین کانوا فی المدینة یرجفون برسول الله اذا خرج فی بعض غزواته یقولون قتل و اسر فیغتم المسلمون لذالک...».
آنان باعث اندوه و ناراحتی مسلمانان می گشتند. از این رو دستور آمد:
«لا یجاورونک الا قلیلا - یعنی نامرهم باخراجهم من المدینه ».
اینان به زودی باید اخراج شوند. در ادامه آن آمده است:
«ملعونین اینما ثقفوا اخذوا و قتلوا تقتیلا».
در روایت ابی الجارود از امام باقرعلیه السلام آمده است:
«فوجبت علیهم اللعنة ». (26)
لعنت و نفرین بر ایشان واجب است. (27)
زمخشری در کشاف، ملعونین را صفت شایعه پراکنان می داند (28) فخر رازی یادآور می شود که آنان سه گروه بودند که بعضی دارای روحیه نفاق و بعضی دارای روحیه فسق و فجور پیشگی و بعضی دارای روحیه شایعه گری بودند. (29) ولی بعضی از مفسران می نویسند آنان یک دسته از مسلمانان بودند که سه خصیصه را با هم داشتند. (30)
شایعه در نهج البلاغه
در نهج البلاغه شایعه گری با عناوین مختلف نکوهش و به ویژه از واژه اقاویل درباره این گروه استفاده شده است. امام در یک جا از شایعه سازان به عنوان اشرار یاد می کند. در خطبه 78نهج البلاغه می خوانیم:
«فدع ما لا تعرف فان شرارالناس طائرون الیک باقاویل السوء». (31)
از نقل مطالبی که درباره آن اطلاع کافی ندارید پرهیز کن، زیرا اشرار، مطالب بی اساس یعنی شایعات را علیه من به گوش شما می رسانند.
تاثیر شایعه گری در روح گوینده
امام در جایی دیگر به شایعه سازان هشدار می دهد، کلامی که بر زبان شان جاری می شود تاثیرسوء در نفس خودشان نیز می گذارد و در نامه اعمال شان به یادگار می ماند. آن حضرت می فرمود:
«الاقاویل محفوظة و السرائر مبلولة و کل نفس بما کسبت رهینة ». (32)
گفتار آدمی بر جای می ماند و باطن آدمی نیز امتحان می شود و هر کسی در گروکردار خویش است.
امام علیه السلام می فرمود:
هر یک از شما که از عیب دیگران آگاهی دارد هنگامی که آن عیب را در خودنیز می یابد از عیب جوئی خودداری کند و اگر آن عیب را ندارد، باید خدای را شاکرباشد که از این گونه عیب ها پاک است.
ای مردم آن کس که از برادر مؤمنش استقامت در دین و درستی در کردار راسراغ دارد، باید به سخنانی که این و آن در باره اش می گویند و شایعه پراکنی می کنند گوش فرا ندهد. آگاه باشید گاهی تیرانداز تیرش به خطا می رود. سخن باطل فراوان بر زبان جاری می شود، زیرا خدا شنوا و گواه است. و بدانید که بین حق و باطل چهار انگشت فاصله است، یعنی میان گوش و چشم چهار انگشت بسته فاصله است. پس آنچه را که خود دیده اید و تردیدی در آن ندارید، حق است وآنچه را که از این و آن شنیده اید ناحق به حساب آورید. (33)
حکم شایعه در تاریخ
در ادیان پیشین، شایعه گران کیفر سنگینی داشتند. از آیه 62-60 سوره احزاب (34) به دست می آید که در ادیان گذشته شایعه پراکنان کشته می شدند. (35)
قابل ذکر است که شایعه ای که در آن اتهام به فحشاء باشد، حد آن هشتاد ضربه شلاق است،وگرنه تعزیر دارد. ولی شایعه ای که توسط منافقان علیه مؤمنان راستین به راه انداخته شود، حد آن تبعید و قتل است. عبدالله شبر در تفسیر آیه بالا می نویسد:
در اقوام پیشین منافقان شایعه گر را می کشتند. (36)
طبرسی نیز در مجمع البیان مجازات قتل و تبعید را برای منافقان ذکر می کند و می نویسد منافقان شایعه گر محکوم به تبعید و یا اعدام می گشتند.
شایعه سازان چه کسانی هستند؟
1) کسی که دچار خشم و حالت انتقام جویی است به شایعه سازی علیه دیگران دست می زند;
2) کسی که گرفتار گزافه گوئی بوده زبان او از اختیار عقل و ایمان او خارج شده و بر مبنای هواهای نفسانی و خواسته های شیطانی سخن می گوید و عادت به غیبت و تهمت و افتراء ویاوه گوئی های دیگر دارد، در این باره مرزی را نمی شناسد و به شایعه سازی می پردازد.
3) کسی که خود معیوب است دوست دارد تا عیوب او شایع شده و افرادی همانند او درجامعه وجود داشته باشند. شایعه ساز اگر افراد مماثل خود را در جامعه نیابد از راه شایعه افکنی حضور توهمی و تخیلی در جامعه ایجاد می کند; امام امیرالمؤمنین علیه السلام در این باره می فرمایند:
«ذوواالعیوب یحبون اشاعة معایب الناس لیتسع لهم العذر فی معایبهم ». (37)
آدم معیوب، دوست می دارد تا عیوب مردم در میان جامعه فاش شود تا عذری برای او فراهم آید.
4) کسی که در درون خود درباره برجستگی های دیگران احساس حقارت کند.
5) کسی که اهل شر است.
امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:
«فان شرار الناس طائرون الیک باقاویل السوء». (38)
افراد شرور و اشرار مردم، شایعات و نارواها می پراکنند.
هشداری از پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم درباره شایعه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
«انی لعرفت قوما یضربون صدورهم ضربا یسمعه اهل النار و هم الهمازون اللمازون الذین یلتمسون عورات المسلمین و یهتکون ستورهم و یشیعون فیهم من الفواحش ما لیس فیهم ». (39)
گروهی را می شناسم که در قیامت آنچنان به سینه آنان ضربه وارد می شود که اهل جهنم صدای سینه آنان را می شنوند و آنان کسانی اند که در پی اطلاع از عیوب وگناهان پنهانی دیگران بوده اند و به هتک حرمت و فاش کردن آنها می پردازند وچیزهائی را علیه آنها شایعه می کنند که آنان اهل آن نبودند.
اثرات منفی شایعه
جنگ روانی و اضطراب و نگرانی یکی از میوه های تلخ شایعه در جامعه است. پیامدهای دیگرشایعه عبارتند از:
الف) تشدید کینه ها، خصومت ها و تفرقه و تضاد در میان افراد;
ب) اوج گیری رذایل اخلاقی از جمله: اخلاق ناروای غیبت، دروغ، افتراء و...;
ج) روحیه بدخواهی و تقویت روحیه انتقام جوئی;
د)حریم شکنی و نادیده گرفتن حرمت افراد و زیرپا رفتن بسیاری از مؤلفه ها و قوانین اخلاقی واجتماعی;
ه) به مخاطره افتادن انتظام اجتماعی;
و) تضعیف روحیه دگر دوستی، فداکاری و مؤلفه های اتحاد، یگانگی و حس اخوت.
وظیفه مسلمین در برابر شایعه پردازی
در آغاز بر این نکته باید تاکید کرد که انسان باایمان مجاز نیست که به هر سخنی گوش فرا دهد.امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:
سامع القول شریک القائل (غرر الحکم).
شنونده سخن، شریک گوینده است از حیث کیفر یا پاداش.
چنانکه امام جوادعلیه السلام فرمودند:
«من اصغی الی ناطق فقد عبده » (40) کسی که گوش جان به کلام گوینده ای می سپارد چنان است که او را می پرستد.
و بر این اساس اگر گوینده، در هر وادی از خیر و شر توسن سخن بجهاند شنونده همراه اواست.
علاوه بر آن شنونده باید درباره آدم مؤمن دیگر پرده پوشی کند، چنانکه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند:
«لا یستر عبده مؤمن عورة عبد مؤمن الا ستره الله عورته یوم القیامة ». (41) هیچ مؤمنی زشتی های بنده مؤمن دیگر را نمی پوشاند مگر آنکه خدا در قیامت زشتی های او را می پوشاند.
و نیز آن حضرت فرمود:
«لا یؤمن العبد حتی یحب لاخیه ما یحب لنفسه من الخیر». (42)
انسان، مؤمن محسوب نمی شود مگر آنکه دوست بدارد برای دیگران آنچه راکه برای خود دوست می دارد.
همچنین شنونده شایعه باید از گوینده - عامل نشر اکاذیب - چهار شاهد عادل جهت صدق منظور او (در صورتی که پای اتهام به روابط نامشروع جنسی در کار باشد) بخواهد وگرنه باید به حرف او توجه نکند و یا آنکه او را به محکمه، یا به افرادی که از پی گیری کنندگان مساله اند معرفی کند تا آنان قضیه را تعقیب کنند؟
وظیفه اصلی آن است که علاوه بر شایعه، بلکه گناه واقع شده نیز منتشر نشود.
امام هشتم علیه السلام فرمود:
«المذیع بالسیئة مخذول والمستتر بالسیئة مغفور». (43)
کسی که گناه را نشر می دهد مطرود است و کسی که در استتار و فراموش شدن آن می کوشد مشمول آمرزش الهی است.
فلسفه تحریم شایعه
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم تلاش وافر داشت تا گناهانی که در پنهانی انجام می شود به شایع شدن وبدنامی جامعه منجر نشود. آن حضرت می فرمود:
«من اذعی فاحشة کان کمبتدئها». (44)
کسی که عمل ناروای انجام یافته را فاش می کند چنان است که خود آن را انجام داده است.
مردی به امام هفتم گفت چیزی به کسی (که دارای ایمان به خدا و پایبند به دستوارت دین است) نسبت می دهند و نسبت دهندگان از افراد با وثوق اند ولی وقتی با آن شخص صحبت کردم آن را به شدت انکار کرد و من در شک واقع شده ام چه کنم؟ امام فرمود:
«کذب سمعک و بصرک عن اخیک ». (45) در این هنگام، گوش وچشم خود را تکذیب کن.
کیفر شایعه
کیفر شایعه دنیوی و اخروی است. کیفر دنیوی، حد و لعن و مذمت و نکوهش است. و کیفراخروی عذاب قبر در برزخ و دخول در آتش قیامت است.
حد شایعه (اگر اتهام به زنا و عمل فحشا باشد) همان حد قذف (افتراء) 80 ضربه شلاق است و از آن پس دیگر گواهی شایعه گر پذیرفته نمی شود. در باب قذف، در قرآن می خوانیم:
«والذین یرمون المحصنات ثم لم یاتوا باربعة شهداء فاجلدوهم ثمانین جلدة ولا تقبلوا لهم شهادة ابدا». (46)
هنگامی که آیات شایعه نازل و حکم کیفری شایعه گر مشخص شد رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم دست اندرکاران شایعه در باره عایشه را فرا خواند. آنان عبارت بودند از: 1) حسان بن ثابت، یکی از شعرای نامدار رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم، 2) حمنه، دختر زینب همسر رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم، 3) عبدالله بن ابی سلول یکی از منافقان مدینه، 4) مسطح بن اثاثة (یکی از مهاجران و از رزمندگان جنگ بدر، اوپسرخاله ابوبکر بود).
اینان آلت دست منافق معروف عبدالله بن ابی سلول شده بودند. رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم آنان را فراخواند و حد شایعه در باره آنان را اجراء کرد. ولی عبدالله ابی سلول را دو حد زد. زیرا، اولا:شکستن حریم پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم و افتراء به همسر رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم کیفر مضاعف دارد و ثانیا: شایعه سازو ناشر آن مساوی نیستند. او شایعه آفرید و نیز به نشر آن اقدام کرد و دیگران فقط به نشر شایعه(اکاذیب) دست زدند. می توان گفت که این از موارد ویژه است که هم حق الناس است و هم حق الله.
سیوطی در تفسیر جلالین یادآور می شود که «عذاب الیم » در دنیا حد قذف و در آخرت دخول در جهنم است بخاطر آنکه این مساله یکی از حقوق الهی است که آتش را در پی دارد. (47)
فخر رازی کیفر دنیوی را اجراء حد و نیز لعن و نفرین و مذمت و نکوهش و کیفر اخروی راعذاب قبر و عذاب در قیامت می داند. (48)
همچنین; سیوطی در تفسیر الدرالمنثور نقل می کند: کسی که از عمل فحشا در جامعه تبلیغ می کند باید کیفر شود گرچه سخن او صادق باشد.
«من اشاع الفاحشة فعلیه النکال و ان کان صادقا».
اما در باب شایعه ای که اتهام به فحشا نباشد شایعه گر، از مصادیق ملعونین در آیه 61 سوره احزاب است، از این رو لعن و نفرین می شود و گواهی و شهادت دادن او از اعتبار ساقط و تعزیرمی شود.
کیفر مردم آزاری
راوی می گوید از امام صادق شنیدم که فرمود:
باید آماده جنگ با خدا باشد کسی که بنده باایمان مرا بیازارد و از غضب من در امان است کسی که به اکرام و احترام بنده مؤمن من اقدام می کند. (49)
شیخ طوسی در کتاب نهایة در بحث حدود می گوید:
«... و کل کلام یؤذی المسلمین فانه یجب علی قائله التعزیر... و من نبز مسلما او اغتابه وقامت علیه البینه ادب ». (50)
هر سخنی که مایه آزار مسلمانان شود واجب است گوینده اش تعزیر شود و همچنین کسی که ازمسلمانان عیب جویی به عمل آورد و یا از آنان غیبت نماید و بر این مساله بینه ای گواهی دهد، بایدتادیب شود.
وی در ادامه می نویسد:
«و شاهدا الزور یجب ان یؤدبا و یشهرا فی قبیلتهما او قومهما و یعزما بما شهدا به ان کانا قداتلفا بشهادتهما شیئا». (51)
کسانی که به ناحق گواهی دهند باید تادیب شوند و در میان قبیله خود باید گردانده شوند و نیزباید در صورتی که گواهی آنان مایه تلف شدن مالی شود، غرامت پرداخت کنند.
در باب شایعه سازی نیز باید توجه داشت که بعضی از افراد، هم شایعه گرند، هم مؤذی مؤمن اند و هم عملشان نوعی شهادت ناحق محسوب می شود، بنابراین کیفر چندگانه ای متوجه آنان است.
علامه حلی در تبصره می نویسد:
«و کذا یعزرفی کل قول موجب للاستخفاف ». (52)
هر سخنی که مایه تضعیف شخصیت دیگران شود تعزیر دارد.
فلسفه شدت کیفر شایعه گر
فلسفه اصلی سخت گیری های اسلام در برابر شایعه گران را می توان در نکات زیر جستجو کرد:
الف) محیط سالم، روحیه انسان را به سوی سلامتی سوق می دهد چنانکه محیط فاسدزمینه های گرایش به سوی فساد را در آدمی تقویت می نماید بنابراین، اسلام بر این حقیقت تاکیددارد تا افراد در محیط اجتماعی، از یکدیگر جز خیر و سخن از پاکی ها، موفقیت ها و تکامل نشنوند و در جامعه جز مظاهر تعالی و طهارت روحی و ترقی و تکامل در زندگی نبینند.
ب) حفظ قداست و حرمت محیط اجتماع اسلامی وظیفه همگان است و در راستای حفظحرمت محیط اجتماعی باید سیطره باطل را در جامعه محدود و تضعیف کرد و کم کم آن را از بین برد. و مظاهر منکر و اعمال ناشایسته را باید از راه های مختلف متروک کرد. در حدیث آمده است،«الباطل یموت بترک ذکره » با دم نزدن از اعمال ناباب، در برخی از موارد، منکر و باطل از بین می رود. و بدیهی است که اجراء حدود الهی بدان خاطر است که ابهت عمل حرام نقض نشود. کسی که می داند نباید در پی حرام برود، اما بشنود یا ببیند همه و همگان از آن دم می زنند، روحیه گرایش به فحشا و قانون شکنی در او تقویت می شود; لذا فلسفه اجراء حد یا تعزیر آن است که مردم بدانند که حریم شکنان و کسانی که دستورات خدا را زیر پا می نهند مورد تنفر خواهند بود.
شایعه در مکتوب عرفانی امام خمینی قدس سره
در مکتوب عارفانه عارف پیر، خمینی کبیرقدس سره به پسرش حاج سید احمد خمینی قدس سره که به نام نقطه عطف انتشار یافته است می خوانیم:
پسرم! گاهی می بینم از تهمتهای ناروا و شایعه پراکنی های دروغین اظهارناراحتی و نگرانی می کنی. اولا باید بگویم تا زنده هستی و حرکت می کنی و تو رامنشا تاثیری بدانند، انتقاد و تهمت و شایعه سازی علیه تو، اجتناب ناپذیر است;عقده ها زیاد و توقعات، روزافزون و حسادت ها، فراوان است. آن کس که فعالیت دارد گرچه صد در صد برای خدا باشد از گزند بدخواهان نمی تواند به دور باشد.من خود یک عالم بزرگوار متقی را که تا به ریاست جزئی نرسیده بود برای او جزخیر به حسب نوع نمی گفتند و تقریبا مورد تسالم اهل علم و دیگران بود به مجردآن که توجه نفوس به او جلب شد و شاخصیتی دنیاوی - ولو ناچیز - نسبت به مقامش پیدا کرد، مورد تهمت و اذیت شد و حسادت ها و عقده ها به جوش آمد و تادر قید حیات بود این مسایل نیز بود.
امام در ادامه این صحیفه الهی به تفسیر آیات تقوی پرداخته می نویسد:
این تقوی، تقوای از اعمال ناشایسته نیست تقوای از توجه به غیر است، تقوای ازاستمداد و عبودیت غیر حق است، تقوای از راه دادن غیر او جل و علا به قلب است،تقوای از اتکال و اعتماد به غیر خداست، آنچه می بینی همه ما و مثل ما بدان مبتلااست و آنچه باعث خوف من و تو از شایعه ها و دروغ پراکنی ها است و خوف از مرگ و رهائی از طبیعت و افکندن خرقه نیز از این قبیل است که باید از آن اتقاء نمود ودر این صورت مراد از «ولتنظر نفس ما قدمت لغد» افعال قلبی است که درملکوت، صورتی و در فوق آن نیز صورتی دارد و خداوند خبیر است به خطرات قلب همه.
پسرم برای ماها که از قافله «ابرار» عقب هستیم. یک نکته دلپذیر است و آن چیزی است که به نظر من شاید در ساختن انسان که در صدد خود ساختن است دخیل است. باید توجه کنیم که منشا خوش آمد ما از مدح و ثناها و بد آمدنمان ازانتقاداها و شایعه افکنی ها حب نفس است که بزرگترین دام ابلیس لعین است; ماهامیل داریم که دیگران ثناگوی ما باشند.
[این گونه مسایل] همچون عمل جراحی دردناکی که موجب سلامت مریض می شود. آنانکه با ثناهای خود ما را از جوار حق دور می کنند، دوستانی هستند که بادوستی خود به ما دشمنی می کنند و آنان که می پندارند با عیب گوئی و فحاشی وشایعه سازی به ما دشمنی می کنند دشمنانی هستند که با عمل خود ما را اگر لایق باشیم اصلاح می کنند و در صورت دشمنی به ما دوستی می نمایند. من و تو اگر این حقیقت را باور کنیم و حیله های شیطانی و نفسانی بگذارند، واقعیات را آنطور که هستند ببینیم، آنگاه از مدح مداحان و ثنای ثنا جویان آن طور پریشان می شویم که امروز از عیب جویی دشمنان و شایعه سازی بدخواهان; و عیب جویی را آن گونه استقبال می کنیم که امروز از مداحی ها و یاوه گویی های ثناخوانان. اگر از آنچه ذکرشد به قلبت برسد، از ناملایمات و دروغ پردازیها ناراحت نمی شوی و آرامش قلب پیدا می کنی، که ناراحتی ها اکثرا از خودخواهی، است. خداوند همه ما را از آن نجات مرحمت فرماید. (53)
راه های درمان بیماری شایعه سازی
تردیدی نیست که شایعه گر، را باید به چند مساله توجه داد:
1) شایعه پرداز باید به این حقیقت بیندیشد که مشمول نفرین الهی و در شمار دروغگویان است. قرآن، در برخی از موارد، رسما از کذب و کذاب نکوهش می کند و در برخی دیگر نیز باآهنگی دیگر آن را مذمت کرده است از جمله می فرماید:
«قتل الخراصون الذین هم فی غمرة ساهون ». (54)
مرگ بر دروغگویان، آن کسانی که در جهل و غفلت غوطه ورند.
خراصون کسانی هستند که مطلب بی اساس را به دیگران انتقال می دهند.
طبرسی در جوامع الجامع می نویسد:
«الخراصون... الکذابون المقدرون مالا یصح و هم اصحاب القول المختلف ».
خراصون به آن دسته از دروغگویانی گویند که مطلب را بر زبان ها می اندازند و از هر دری سخن می گویند.
خراصون، به کسانی گفته می شود که آراء و اقوال مختلف پیرامون عقائد و ایمان از آنان بر زبان جاری می شود. اینان در اقوال و گفتار خود دقت ندارند و گاهی به نقل مطالب بی اساس می پردازند، مطالب دروغ را بر زبان می آورند و در اثر غفلت و جهالت خود بدان توجه نمی کنند. (55)
2) به اهل شایعه باید توجه داد که از دیدگاه اسلام، مجاز نیست که هر چیزی را بر زبان آوردچنانکه امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید:
«لا تقل ما لا تعلم بل لا تقل کل ما تعلم ». (56)
3) انسان باایمان در پرهیز از سخنان ناروا، از گفتن سخنان خوب نیز تا حدودی باید خودداری ورزد. به فرموده امام صادق علیه السلام:
«المؤمن ملجم ». (57)
و امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
«اذا تم العقل نقص الکلام ». (58)
4) حقیقت پیشگی و واقع گرایی را پیشه خود ساختن، یکی از راه های رهایی از بیماری شایعه سازی است. امام هفتم علیه السلام به هشام، این چنین رهنمود داد:
ای هشام! اگر در دست تو دانه گردویی است ولی همه مردم آن را جواهر پنداشته اند این پندار،تو را سود نبخشد چون، می دانی که آنچه در دست تو است گردوئی بیش نیست. همچنین اگر درمیان مشت تو، جواهری باشد، لکن مردم آن را گردو قلمداد کرده اند در این صورت نیز این پندار،واقعیت را دگرگون نمی سازد و زیانی به تو نمی رسد. (59)
5) پرهیز از خوشبینی بی جا یکی از راه های درمان و رهایی از بیماری شایعه سازی است.گرچه نباید بدون دلیل، به دیگران و سخنی که از آنان شنیده می شود بدبین بود ولی زمان شناسی را نیز نباید از نظر دور داشت. زیرا گاهی در جامعه ناامنی در باب گفتار و نیز تهاجم به حیثیت وآبروی افراد، حاکم است. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
چیزی که از برادر مؤمن خود شنیده و یا دیده ای که به ظاهر ناپسند جلوه می کند، تلاش کن تاآن را به وجه احسن، تفسیر و تحلیل کنی مگر آنجا که بر جامعه، ناهنجاری از حیث خصلت،بدخواهی و عدم صداقت و صمیمیت میان افراد غلبه دارد و تباهی، تاروپود آن را فرا گرفته است. (60)
همچنین آن حضرت فرمود:
در جامعه بیمار، اگر کسی خوشبینی را پیشه خود ساخته و از این راه، ضربه ای به او وارد شود،جز خود را ملامت نکند. (61)
چنانکه امام هادی علیه السلام فرمودند:
هنگامی که زمانه به گونه ای است که عدالت و ایمان در میان مردم حاکمیت دارد در این صورت، نباید بی جهت به دیگران بدبین بود، مگر در مورد کسی که بی عدالتی از او دیده شده باشد. ولی اگر زمانه عکس آن باشد و بی عدالتی و لاابالی گری بر مردم حاکم باشد در این صورت نباید به مردم اعتماد جست، بلکه باید به آنان سوء ظن داشت مگر در باره کسی که شایستگی وعدالت او به اثبات رسیده باشد. (62)
6) اجراء تعزیر و یا حد الهی درباره شایعه گر یکی از راه های مبارزه با این عمل شوم است.
7) به شایعه گر باید توجه داد که عمل تو بدترین شیوه مردم آزاری است.
8) به شایعه گر باید توجه داد که عمل تو نوعی جنگ با خداست.
9) به شایعه گر باید توجه داد که گواهی و شهادت تو در جامعه از اعتبار ساقط است.
10) پرهیز از پرحرفی.
پرهیز از پرحرفی و روی آوردن به کم حرفی یا سکوت حکیمانه آدمی را از بیماری شایعه ونارواگوئی نجات می دهد. زیرا پرحرفی به هرزه گویی منجر می شود. به قول امیرالمؤمنین علیه السلام:
آن کس که زیاد سخن می گوید زیاد اشتباه می کند، و آن کس که زیاد اشتباه کندحیایش کم می شود و کسی که حیاتش کم شود، پارسائیش نقصان می پذیرد و کسی که پارسائیش نقصان پذیرد، قلبش می میرد و کسی که قلبش بمیرد، داخل دوزخ می شود وآن کس که به عیب های مردم چشم بدوزد و آن را شماره کند ولی همانها را خود داراباشد احمق واقعی است. (63)
پی نوشت:
1) اسراء، 36.
2) اسراء (17): 36.
3) ر.ک: فیض کاشانی، تفسیر صافی، ج 3، ص 192.
4) فخر رازی، تفسیر کبیر، نشر دارالفکر، ج 20، ص 211، علامه طباطبائی، المیزان، ج 13، ص 94.
5) یس (36): 64.
6) ر.ک: نهج البلاغه، حکمت، شماره 383.
7) ر.ک: علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 75، ص 275.
8) ر.ک: دهخدا، لغت نامه، واژه شایعه.
9) ر.ک: نرمان، ل، مان، اصول روانشناسی، ترجمه دکتر ساعتچی، فصل لغت نامه، جلد دوم، ص 649.
10) ر.ک: راغب، مفردات، ماده شیع.
11) ر.ک: داستان بازگشت رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم از جنگ بنی مصطلق و پیش آمدن مساله افک، همین نوشتار.
12) نهج البلاغه، حکمت، 461.
13) نور (24): 19.
14) وسایل الشیعه، ج 12، ص 296، چاپ جدید.
15) طریحی، مجمع البحرین، ج 4ص 354، نشر دارالهدی.
16) نور (24): 19.
17) طبرسی، مفسر مجمع البیان ذیل آیه افک می نویسد: هر گونه دروغی را افک نمی گویند بلکه به دروغ مهم که مساله را دگرگون درجامعه معرفی می نماید، افک گفته می شود.
18) لولا اذ سمعتوه ظن المؤمنین والمؤمنات بانفسهم خیرا و قالوا هذا افک مبین (نور - 11).
19) نور (24): 19.
20) ر.ک: جصاص، احکام القرآن، ج 3، ص 447، ذیل آیه 19 سوره نور.
21) ر.ک: طبرسی، مجمع البیان، ذیل آیه 19، سوره نور.
22) ر.ک: طریحی، مجمع البیان، ماده افک.
23) لئن لم ینته المنافقون والذین فی قلوبهم مرض والمرجفون فی المدینة لنغرینک بهم ثم لا یجاورونک فیها الا قلیلا ملعونین اینماثقفوا اخذوا و قتلوا تقتیلا. (س 31، 61)
24) ر.ک: علامه طباطبائی، المیزان، ج 6، ص 345 و 340، والذین یشیعون الاخبار الکاذبة فی المدینة لالقاء الاضطراب بین المسلمین.
25) الرجفة: الزلزلة (کشاف ج 3، ص 561) سمی بها الخبر الکاذب لتزلزله.
26) علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج 2، ص 199.
27) ر.ک: تفسیر شبر، ذیل آیه 60 سوره احزاب.
28) ر.ک: زمخشری، الکشاف، ج 3، چاپ البلاغه، ص 561.
29) ر.ک: تفسیر کبیر، ج 25، ص 261.
30) ر.ک: فخر رازی، ج 25، ص 232، ذیل آیه 61 احزاب.
31) ر.ک: نهج البلاغه، خطبه 78.
32) ر.ک: نهج البلاغه، حکمت، شماره 343.
33) فلیکفف من علم منکم عیب غیره لما یعلم من عیب نفسه، و لیکن الشکر شاغلا له علی معافاته مما ابتلی به غیره، ایها الناس من عرف من اخیه وثیقة دین و سداد طریق، فلا یسمعن فیه اقاویل الرجال (الناس) اما انه قد یرمی الرامی، و تخطی ء السهام، و یحیل الکلام، و باطل ذلک یبور، والله سمیع و شهید. اما انه لیس بین الحق و الباطل الا اربع اصابع فسئل علیه السلام، عن معنی قوله هذا،فجمع اصابعه و وضعها بین اذنه و عینه ثم قال:
الباطل ان تقول سمعت، والحق ان تقول رایت! ر.ک: نهج البلاغه، نامه 141.
34) لئن لم ینته المنافقون والذین فی قلوبهم مرض والمرجفون فی المدینة لنغرینک بهم ثم لا یجاورونک فیها الا قلیلا ملعونین اینماثقفوا اخذوا و قتلوا تقتیلا سنة الله فی الذین خلوا من قبل و لن تجد لسنة الله تبدیلا).
35) ر.ک: تفسیر شبر ذیل آیه 60 سوره احزاب (فی الذین خلوا من قبل: من الامم الماضیة فی منافقینهم المرجفون للمومنین).
36) ر.ک: تفسیر شبر، ذیل آیه 60 سوره احزاب.
37) غرر الحکم.
38) ر.ک: نهج البلاغه، خطبه 78.
39) فخر رازی، تفسیر کبیر، ج 23، ص 183، ذیل آیه 19 نور.
40) ر.ک: مجلسی، بحارالانوار، ج 2، ص 94 و ج 72، ص 264.
41) فخر رازی، تفسیر کبیر، ج 23، ص 183، ذیل آیه 19 نور.
42) فخر رازی، تفسیر کبیر، ج 23، ص 183 ذیل آیه 19 نور.
43) کلینی، اصول کافی، ج 2، باب سترالذنوب.
44) اصول کافی، باب التعبیر، ر.ک: ابن جمعه، تفسیر نورالثقلین، ج 3، ذیل آیه 19، سوره نور.
45) ر.ک: ابن جمعه، نورالثقلین، ذیل آیه 19، سوره نور.
46) نور (24): 25.
47) ر.ک: سیوطی، تفسیرالجلالین، ذیل آیه.
48) فخر رازی، تفسیر کبیر، ج 23، ص 183.
49) ر.ک: حر عاملی، وسایل الشیعه، ج 8، باب 145 کتاب الحج. راوی می گوید: سمعت الصادق یقول: قال الله عزوجل لیاذن بحرب منی من اذی عبدی المؤمن ولیامن غضبی من اکرم عبدی المؤمن.
50) ر.ک: شیخ طوسی، النهایة مبحث الحدود، نشر قدس محمدی قم، ص 728-729.
51) ر.ک: شیخ طوسی، النهایة مبحث الحدود، نشر قدس محمدی قم، ص 728-729.
52) ر.ک: الحسن الحلی، تبصرة المتعلمین، فی القذف، نشر طهران، ص 187.
53) ر.ک: حضرت امام خمینی قدس سره، نقطه عطف، مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام چاپ اول، بهار 1369.
54) ذاریات (51): 10.
55) ر.ک: فیض کاشانی، تفسیرالصافی، ذیل آیه 10 سوره الذاریات.
56) ر.ک: نهج البلاغه، قصار.
57) ر.ک: بحارالانوار، ج 75، ص 275، روایات 8.
58) ر.ک: نهج البلاغه، قصار، 71.
59) امام هفتم علیه السلام فرمود:
یا هشام لو کان فی یدک جوزة و قال الناس لؤلؤة ما کان ینفعک و انت تعلم انها جوزة ولو کان فی یدک لؤلؤة و قال الناس انهاجوزة ما ضرک و انت تعلم انها لؤلؤء. تحف العقول، بخش امام هفتم، ص 386.
60) قال امیرالمؤمنین علیه السلام ضع امر اخیک علی احسنه حتی یاتیک منه ما یغلبک ولا تظنن بکلمة خرجت من اخیک سوء و انت تجدلها فی الخیر محتملا. بحار، ج 75، ص 196.
61) در نهج البلاغه آمده است: اذا استولی الصلاح علی الزمان و اهله ثم اساء رجل الظن برجل لم تظهر منه خزیة فقد ظلم و اذااستولی الفساد علی الزمان و اهله فما حسن رجل الظن برجل فقد غرر .
62) الامام الهادی علیه السلام: اذا کان زمان العدل فیه اغلب من الجور فحرام ان یظن باحد سوء حتی یعلم ذالک منه و اذا کان زمان الجوراغلب فیه من العدل فلیس لاحد این یظن باحد خیرا ما لم یعلم ذلک منه. ر.ک: بحار الانوار، ج 78، ص 370.
63) و من کثر کلامه کثر خطوه، و من کثر خطوه قل حیاؤه، و من قل حیاؤه قل ورعه، و من قل ورعه مات قلبه، و من مات قلبه دخل النار، و من نظر فی عیوب الناس فانکرها، ثم رضیها لنفسه، فذلک الاحمق بعینه. ر.ک: نهج البلاغه، کمت شماره 3449.