در دعای روز بیست و یکم ماه رمضان از خداوند میخواهیم ما را به سوی رضایت و خوشنودی خودش راهنمایی کند و شیطان را در مسیر راهمان قرار ندهد، و بهشت، منزل و جایگاهمان باشد
راهنمای مطالعه:
شرح دعای روز بیست و یکم ماه مبارک رمضان از آیت الله مجتهدی (ره)
اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِی فِیهِ إِلَی مَرْضَاتِکَ دَلِیلاً؛
خدایا یک راهی برای من پیدا بشود که تو از من راضی بشوی
در حدیث آمده است که اگر می خواهید بدانید که آیا خدا از شما راضی هست یا نه؟ به خودت نگاه کن ببین که آیا از خدا راضی هستی یا نه؟ اگر تو از خدا راضی هستی، خدا هم از تو راضی هست و اگر راضی نیستی و ته دلت اعتراض داری که چرا فلانی دارد و من ندارم، بدان که خدا هم از تو راضی نیست. غالب ما در زندگی این طور هستیم که می گوئیم چرا خدا به من مال و اموال و ... نداده و به فلانی داده است!؟
ریشه غیبت حسادت است
در روایت آمده است که «اَنتُم کَالمَرضَی وَ رَبُّ العَالَمِین کالطَبیب» [2]
شما مثل مریض هستید و خدا هم مثل طبیب است. الان در بیمارستان ها در یک اتاق ده نفر یا بیشتر بستری هستند و طبیب به هر یک دستور العمل خاص او را می دهد و هر مریضی برنامه غذایی خاصی دارد، بعضی از مریض ها هم برنامه پرهیز از غذاهای خاص را از طرف دکتر دریافت می کنند، اگر طبیب گفت: به آقای فلانی فلان غذای خاص را ندهید، آیا مریض با دکتر گلاویز می شود و شکایت می کند که چرا من نباید غذای مورد علاقه ام را بخورم؟ یا اطاعت می کند و تشکر؟
اگر عاقل باشد از دکتر تشکر می کند و هیچ چون و چرایی نمی کند، نسبت ما هم بخدا مثل همان طبیب و مریض هست و ما هم باید از خدا تشکر کنیم بخاطر خیلی از ندادها، اگر می بینم که باجناق و فامیلم مال و اموال فراوان دارند و من ندارم خداوند مصلحت من را می خواسته است، اگر از خدا راضی شدی خدا هم از تو راضی می شود و اگر راضی نشدی شروع به غیبت از فامیل و آشنا می کنی که اگر فلانی مال و اموال دارد از راه حرام بدست آورده است و بدانیم که منشاء غیبت حسادت است و تا ریشه حسادت به واسطه راضی بودن از خدا قطع نشود این حال وجود خواهد داشت.
روزه اسب آسیابی
باید سعی کنیم حسادت را از دل بیرون کنیم و روزه ما روزه خواص باشد که چشم و مو و پوست وهمه اعضاء و جوارح در حال روزه باشند [3] ، کسانی که روزه می گیرند و فقط به نخوردن و نیاشامیدن اکتفاء می کنند، مثل اسب آسیاب هستند که هر چه راه می روند باز هم سر جای اولشان هستند.
آقایی نقل می کرد؛ سال ها قبل در مشهد کاروان سرایی بود و آسیابانی، آسیابان بر گردن اسب خود زنگوله ای آویزان کرده و بود خیلی سر و صدا هم داشت. به او گفتم چرا این را بسته ای و اعصاب مردم را به هم می ریزد.ایشان گفت: این را بسته ام که اگر حیوان ایستاد متوجه بشوم گفتم: اگر ایستاد بود و گردنش را تکان داد و تو از کجا متوجه می شوی که او دارد کار می کند یا گردنش را تکان می دهد؟ گفت: تو را به خدا این پدر سوختگی ها را به این حیوان یاد ندهید.
اسب عصاری و آسیاب از صبح تا غروب حرکت می کند و آخر شب که نگاه می کند می بیند که سر جای اولش هست و فقط دور خود گشته است. روزه ای که فقط صرف نخوردن و نیاشامیدن است و چشم و گوش روزه دار نیستند ، مثل حرکت همین اسب آسیاب هست و از روزه هیچ بهره ای جز گرسنگی و تشنگی نمی برد و در جا می زند و اول ماه و آخر ماه رمضان هیچ تفاوتی نکرده است
در حدیث آمده است؛ کسانی که جاهل هستند، و روزه حقیقی نمی گیرند و عبادت خالص انجام نمی دهند مثل «حمار الطاحونه» یعنی «الاغ آسیاب» هستند. [4]
وفاداری را یاد بگیریم
در حدیث آمده است که سگ ده خصلت خوب دارد، یک صفت او این است که از صاحبش راضی است، هر چه به او بدهند گله نمی کند و راضی است؛ وفا دارد و صاحب خودش را رها نمی کند [5]. ولی ما اگر دو مرتبه دعا بکنیم و مستجاب نشود در خانه خدا را رها می کنیم؛ این صفات خوب را یاد بگیریم
حکایت:
شیخ عباس قمی(ره) در کتاب سیر المنازل، مقامات العلیه داستانی نقل می کند: [6]، عابدی بود که در کوه های لبنان عبادت می کرد و هر شب از عالم غیب برای او افطاری آماد می شد، تا این که شبی برای او افطاری نیامد و این شخص عابد از کوه پایین آمد و در خانه گبری رفت و در آن جا هم سگی زندگی می کرد؛ عابد از گبر تقاضای نان نمود و آن گبر کافر سه قرص نان به او داد، سگ به دنبال عابد آمد و عابد یکی از سه قرص نان را به او داد، ولی باز هم سگ به دنبال عابد می آمد و ناچار قرص دوم نان را هم به سگ داد، ولی باز هم سگ به دنبال عابد می آمد و بالاخره عابد عصبانی شد و گفت: تو چقدر بی حیا هستی؟! من از صاحب تو سه قرص نان گرفته ام و دو تای آن را به تو داده ام ولی باز هم تو مرا رها نمی کنی؟! سگ بصدا درآمد و گفت: تو بی حیا هستی، من سالها بر در خانه این گبر بوده ام و خیلی وقت ها به من غذا نداد، ولی با وجود این او را رها نکردم ولی تو یک شب بی غذا ماندی از پای کوه آمدی در خانه گبر، صفت خوب دیگر سگ این است که در شب کم می خوابد « لایَنامُ بِاللیل اِلَّا قلیل »
وَ لاَ تَجْعَلْ لِلشَّیْطَانِ فِیهِ عَلَیَّ سَبِیلاً؛
خدایا کاری کن که شیطان در ماه رمضان و بعد از آن به من راه پیدا نکند
راههای دفع شیطان
حالا اگر بخواهیم شیطان به ما راه پیدا نکند چه باید کرد؟
در حدیث آمده است، سه طایفه اند که شیطان با ایشان کار ندارد « ثلاثه معصومون من ابلیس و جنوده » یکی« الذاکرون لله» کسی که یاد خدا باشد و دیگری « المستغفرین بالاسحار » کسانی که در سحرها استغفار می کنند و سوم « الباکون لله » کسی که از خوف خدا گریه می کند. شیطان با او کاری ندارد . [7]
وَ اجْعَلِ الْجَنَّةَ لِی مَنْزِلاً وَ مَقِیلاً
خدایا بهشت را منزل من قرار بده و آسایشگاه ما را بهشت قرار بده؛ اگر با ایمان از دنیا بروید شفاعت شامل حالتان می شود و اهل بهشت می شوید
یَا قَاضِیَ حَوَائِجِ الطَّالِبِین
ای خدایی که حوایج طالبین را برآورده می کنی
پی نوشت:
[1] - بحارالأنوار ج : 95 ص : 159
اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِی فِیهِ إِلَی مَرْضَاتِکَ دَلِیلًا وَ لَا تَجْعَلْ لِلشَّیْطَانِ فِیهِ عَلَیَّ سَبِیلًا وَ اجْعَلِ الْجَنَّةَ مَنْزِلًا لِی وَ مَقِیلًا یَا قَاضِیَ حَوَائِجِ الطَّالِبِینَ
[2] - مستدرک الوسائل ج : 3 ص : 177
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَا عِبَادَ اللَّهِ أَنْتُمْ کَالْمَرْضَی وَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ کَالطَّبِیبِ فَصَلَاحُ الْمَرْضَی فِیمَا یَعْلَمُهُ الطَّبِیبُ وَ یُدَبِّرُهُ بِهِ لَا فِیمَا یَشْتَهِیهِ الْمَرِیضُ وَ یَقْتَرِحُهُ أَلَا فَسَلِّمُوا لِلَّهِ أَمْرَهُ تَکُونُوا مِنَ الْفَائِزِینَ
[3] - رک: کافی ج : 4 ص : 87
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا صُمْتَ فَلْیَصُمْ سَمْعُکَ وَ بَصَرُکَ وَ شَعْرُکَ وَ جِلْدُکَ وَ عَدَّدَ أَشْیَاءَ غَیْرَ هَذَا وَ قَالَ لَا یَکُونُ یَوْمُ صَوْمِکَ کَیَوْمِ فِطْرِکَ
[4] - شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غرر الحکم ج 2 ص 126
المتعبّد بغیر علم کحمار الطّاحونة یدور و لا یبرح من مکانه.
عبادت کننده بی علم و دانش مثل الاغ آسیاست که می گردد و بیرون نمی رود از جای خود یعنی او را بسبب عبادت ترّقی حاصل نشود و مرتبه او بلند نگردد بخلاف کسی که با علم و دانش عبادت کند زیرا که بسبب عبادت از جای خود بیرون رود و مرتبه او بلند گردد.
[5] - یافت نشد
[6] - کشکول شیخ بهایی ج 1 ص 219
عابدی در کوه لبنان بد مقیم در بن غاری چو اصحاب رقیم
روی دل از غیر حق برتافته گنج عزت را ز عزلت یافته
روزها میبود مشغول صیام یک ته نان میرسیدش وقت شام
نصف آن شامش بدو نصفی سحور وز قناعت داشت در دل صد سرور
بر همین منوال حالش میگذشت نامدی از کوه هرگز سوی دشت
از قضا یکشب نیامد آنرغیف شد ز جوع آن پارسا زار و نحیف
کرد مغرب را ادا وانگه عشا دل پر از وسواس و در فکر عشا
بسکه بود از بهر قوتش اضطراب نه عبادت کرد عابد شب نه خواب
صبح چون شد زان مقام دلپذیر بهر قوتی آمد آن عابد بزیر
بود یک قریه بقرب آنجبل اهل آن قریه همه کبر و دغل
عابد آمد بر در گبری ستاد گبر او را یک دو نان جو بداد
عابد آن نان بستد و شکرش بگفت وز وصول طعمه اش خاطر شگفت
کرد آهنک مقام خود دلیر تا کند افطار برخبز شعیر
در سرای گبر بد گرگین سگی مانده از جوع استخوانی و رگی
پیش او گر خط پرگاری کشی شکل نان بیند بمیرد از خوشی
بر زبان گر بگذرد لفظ خبر خبز پندارد رود هوشش ز سر
کلب در دنبال عابد پو گرفت از پی او رفت و رخت او گرفت
زاندو نان عابد یکی پیشش فکند پس روان شد تا نیابد زو گزند
سگ بخورد آن نان و از پی آمدش تامگر بار دیگر آزاردش
عابد آن نان دگر دادش روان تا که باشد از عذابش در امان
کلب آن نان دگر را نیز خورد پس روان گردید از دنبال مرد
همچو سایه از پی او میدوید عف و عف میکرد و رختش میدرید
گفت عابد چون بدید این ماجرا من سگی چون تو ندیدم بیحیا!
صاحبت غیر دو نان جو نداد وان دو را خود بستدی ایکج نهاد
دیگرم از پی دویدن بهر چیست وین همه رختم دریدن بهر چیست؟
سگ بنطق آمد که ای صاحب کمال بیحیا من نیستم چشمت بمال
هست از وقتی که من بودم صغیر مسکنم ویرانه این گبر پیر
گوسفندش را شبانی میکنم خانه اش را پاسبانی میکنم
که بمن از لطف نانی میدهد گاه مشت استخوانی میدهد
گاه از یادش رود اطعام من در مجاعت تلخ گردد کام من
روزگاری بگذرد کاین ناتوان نه زنان یا بدنشان نه ز استخوان
گاه هم باشد که این گبر کهن نان نیابد بهر خود نه بهر من
چونکه بر درگاه او پرورده ام رو بدرگاه دیگر ناورده ام
هست کارم بر در این پیر گبر گاه شکر نعمت او گاه صبر
تو که نامد یکشبی نانت بدست در بنای صبر تو آمد شکست
از در رزاق رو برتافتی بر در گبری روان بشتافتی
بهر نانی دوست را بگذاشتی کرده با دشمن او آشتی
خود بده انصاف ایمرد گزین بیحیا ترکیست من یا تو ببین؟
مرد عابد زین سخن مدهوش شد دست خود بر سر زد و بی هوش شد
ایسگ نفس بهائی یاد گیر این قناعت از سگ ان گبر پیر
بر تو گر از صبر نگشاید دری از سگ گرگین گبران کمتری
[7] - مستدرک الوسائل ج : 12 ص : 147
الدَّیْلَمِیُّ فِی الْإِرْشَادِ، عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّهُ قَالَ ثَلَاثَةٌ مَعْصُومُونَ مِنْ إِبْلِیسَ وَ جُنُودِهِ الذَّاکِرُونَ لِلَّهِ وَ الْبَاکُونَ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَغْفِرُونَ بِالْأَسْحَارِ
شرح دعای روز بیست و یکم ماه مبارک رمضان| جواد محدثی
فرازهای این دعا عبارت است از:
خداوند برای کسب رضایتش، چه راهنمایانی قرار داده است؟
چطور در دام شیطان قرار نگیریم؟
به منزلگاه جاودانِ بهشت چگونه برسیم؟
بنماى رهى، كه ره نماينده، تويى
بگشاى درى، كه در گشاينده، تويى
زنگار غمان گرفت دل، در بر من
بزداى، كه غم زدل زداينده تويى
اگر خداوند، «چگونه بودن» خاصى را از ما خواسته است، «راه» رسيدن به آن را هم، او خود بيان كرده است و براى رسيدن به آن هدف كه رضايتش را جلب كند، «دليل» و «راهنما» قرار داده است.
«حجّت»، دليل و راهنماى خدا براى رسيدن به سرمنزل مقصود است. حجّت هاى نهان و آشكار، حجج ظاهره و حجج باطنه…
عقل و خردى قرار داده، كه نيك و بد را بشناسيم (پيامبر درونى). و انبيايى فرستاده، كه فراتر از انديشه هاى بشرى، راهنمايى مى كنند، و جز راههاى زمينى، بشر را به راههاى آسمانى و مسالك رشد والا، رهنمون مى شوند.
اولياى خدا، جايى كه پاى خِرد، در گل بماند، دست عقل را گرفته و به «راه» مى آورند.
قرآن، راهنماى ديگرى است از سوى كردگار، كه انسان را به بالا مى برد.
امامان، راهنمايان ديگرى اند در كنار كتاب خدا، كه مفسّر قرآن و مبيّن احكام و هادى سبيل و بهترين دليل اند.
پس بايد از خدا در پيمودن اين راه، راهنما خواست، وگرنه زمينه گم كردن راه فراوان است.
طىّ اين مرحله، بى همرهى خضر مكن
ظلمات است، بترس از خطر گمراهى!
در زيارت جامعه، ائمّه شيعه را بعنوانِ: «پيشوايان هدايت» و «مشعل هاى تاريكيها» و «نشان هاى تقوا» و «حجت هاى خدا» مى شناسيم.
در حديث معروف پيامبر، سالار شهيدان حسين بن على عليه السلام بعنوان «چراغ هدايت» و «كشتى نجات» معرفى شده است: «اِنَّ الحُسَينَ مِصباحُ الهُدى وَ سَفينَةُ النَّجاة».
و در سخن مشهور پيامبر، ـ حديث ثقلين ـ امّت اسلام، به پيروى از دو وزنه سنگين، كه دو شادوش هم و در كنارهمند، سفارش شده، يعنى «قرآن» و «عترت» و پيامبر فرموده است اگر به اين دو چنگ بزنيد، هرگز گمراه نخواهيد شد: «اِنْ تَمَسَّكتُم بِهِما لَن تَضِلُّوا اَبَداً».
پس راهنما خواستن از خدا، در خدمت و طاعتِ قرآن و اهل بيت بودن را مى طلبد، و مطيع عقل و دين و انديشه و ايمان بودن را درپى دارد و خدا از طريق اينان، و گاهى هم با دستى از لطف و هدايتى از غيب، راه مى نمايد و به سوى مرضاتش هدايت مى كند.
ولايت شيطان
خواسته دوم امروز، نيفتادن در دام شيطان است.
شيطان، با افسونهايش، با تزويرها و دروغهايش، با وسوسه ها و اغواهايش، با فريبها و تزيينهايش، سعى در گمراه ساختن انسان دارد.[1] سوگندى است كه در آغاز خورده، و قسم ياد كرده كه تمامى بندگان را گمراه كند، ـ مگر مخلصين را ـ [2] چرا كه مخلصين، در سايه ولايت خدا و سلطه پروردگارند و شيطان را براى نفوذ در دل و دين آنان، راهى نيست.
آن كس كه در ذهن و زندگى، در انديشه و عمل، در گرايشها و تمايلات، در جهت گيريها و پيروى از خطوط در مسيرى حركت مى كند كه شيطان مى خواهد، او تحت ولايت شيطان قرار گرفته است. در تور و شبكه اى نامرئى گرفتار شده است كه سرنخ دست ابليس وسوسه گر است و به هرجا كه بخواهد مى كشد.
دام هاى شيطان، رنگارنگ و شبكه هاى صيد ابليس، گوناگون است، مخفى، فريبنده، اغواگر و مزوّرانه است.
بايد راه نفوذ شيطان را به «دل» بست.
خواهى نخورى زتيم ابليس شكست
بايد به دفاع از دل و ديده نشست
اگر شيطان در دل نفوذ نكند، در زندگى هم وارد نمى شود. چرا كه «قلب» دريچه نفوذ است. هم «جنود الهى» و هم «جنود ابليسى» از طريق دل وارد مى شوند.
گوش دل، يا شنواى سروش ربّانى است، يا پذيراى وسوسه هاى شيطانى. پس بايد دربان قلب بود… و از ورود بيگانه جلوگيرى كرد.[3]
منزلگاه جاودانِ بهشت
در دعاى امروز هم، خواسته نهايى مان، بهشت است. در عالم واقع هم، بهشت، آخرين منزل و قرارگاه است. جايى است براى اقامت و ماندن، نه عبورى و موقّتى. بهشت، «دارالقرار» است، خانه «عَدن» و قرارگاه ابدى است.
راهنمايان الهى، ما را به رضاى حق، مى كشند. رضاى حق، ما را از چنگ شيطان نجات مى دهد و عمل بر طبق رضاى خدا و دورى از نفوذ شيطان، «بهشت برين» را در پى دارد. پس بايد از خدايى كه برآورنده «حاجات الطالبين» است درخواست كرد تا ما را به اين فرجام نيك برساند. بايد خواست…تا رسيد.
تا نگريد طفل، كى نوشد لبن
تا نبارد ابر، كى خندد چمن
دعای روز بیست و دوم ماه رمضان+ صوت | دعای روز بیستم ماه رمضان+ صوت
پی نوشت:
[1] ـ ويُريد الشيطانُ اَن يُضِلّهم ضلالاً بغيداً نساء، آيه 60 نيز: انعام 43، اعراف 20 و 27، انفال 48، اسراء 64، فرقان 29، غل 24 و… دهها آيه ديگر.
[2] ـ ص، آيه 83.
[3] ـ نشناخته را محرم هر راز مكن قفل دل خود بر همه كس باز مكندر قلّك دل براى آينده خويش جز عشق خدا و دين پس انداز مكن برگ و بار، محدثى، ص 300
منبع: اهل البیت
پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
منبع: سيناي نياز؛ جواد محدثي